Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
Search result with all words
eta
arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
Other Matches
etd
زمان تقریبی حرکت
estimated time of departure
زمان تقریبی عزیمت
inlet time
زمان ورود
mileage on departure
[arrival]
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
approximated
تقریبی
approximates
تقریبی
approximate
تقریبی
approximative
تقریبی
approximate solution
حل تقریبی
proximate
تقریبی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
sketch
نقشه تقریبی
cypres
تقریبی نزدیک
parametric estimate
تخمین تقریبی
approximate value
مقدار تقریبی
calculation
پاسخ تقریبی
whereabouts
جای تقریبی
rough estimate
براورد تقریبی
give or take
تخمین تقریبی
whereabout
محل تقریبی
approx
مخفف تقریبی
sketched
نقشه تقریبی
rough guess
<idiom>
تخمین تقریبی
sketches
نقشه تقریبی
approximated
نزدیک امدن تقریبی
approximate absolute temperature
دمای مطلق تقریبی
approximate
نزدیک امدن تقریبی
whereabout
حدود تقریبی مکان
approximate contour
میزان منحنی تقریبی
approximates
نزدیک امدن تقریبی
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
peseta
سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
ozonosphere
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
cirro cumulus
لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cirrus
لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
presenting
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presents
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
زمان جستجو زمان طلب
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
truncate
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncated
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncates
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
truncating
انتساب مقدار تقریبی به یک عدد با کاهش آن به یک عدد ارقام مشخص
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
imported
ورود
arr
ورود
re entry
ورود
inning
ورود
ingress
ورود
ingression
ورود
right of entry
حق ورود
induction
ورود
re-entry
ورود
inductions
ورود
entrance
ورود
entrances
ورود
infare
ورود
entree
ورود
accession
ورود
entrancing
ورود
entranced
ورود
introit
ورود
admitance
ورود
entry
ورود
import
ورود
appulse
ورود
air inclusion
ورود هوا
importing
ورود
importation
ورود
entrance fee
حق ورود
entrance fees
حق ورود
arrival
ورود
arrivals
ورود
introgression
ورود
nominal scale
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
due in
در شرف ورود
arrival hall
سالن ورود
tardiness
تاخیر ورود
homecomings
ورود بخانه
on arrival
هنگام ورود
arrival hall
سالن ورود
admissions
اجازهء ورود
influx
ورود هجوم
entering angle
زاویه ورود
entry
ورود راهرو
when entering
هنگام ورود
entry side
جهت ورود
homecoming
ورود بخانه
admittance
ورود دخول
fifo
به ترتیب ورود
ease of entry
سهولت ورود
admission
اجازهء ورود
energy intake
ورود انرژی
entree
اجازهء ورود
entry point
نقطه ورود
import
مفهوم ورود
house-warming
جشن ورود
house warming
جشن ورود
intervance of third party
ورود ثالث
log in sequrity
ایمنی ورود
advent
ظهور و ورود
landfalls
ورود بخشکی
input of current
ورود جریان
initation
ورود بعضویت
arrival rate
نرخ ورود
cost to entry
هزینه ورود
data import
ورود داده
landfall
ورود بخشکی
house-warmings
جشن ورود
capital inflow
ورود سرمایه
landfall n
ورود بخشکی
approach ramp
فرازای ورود
landding
ورود بخشکی
token
اجازه ورود
token
بلیط ورود
tokens
اجازه ورود
tokens
بلیط ورود
acetylation
ورود ریشهء
intrant
ورود رسمی
data insertion
ورود داده ها
landings
ورود به خشکی
inlet
ورود دخول
first in first out
بترتیب ورود
landing
ورود بخشکی
landing
ورود به خشکی
landings
ورود بخشکی
reebtry
ورود مجدد
receipt statement
اعلامیه ورود
first in first out
به ترتیب ورود
importing
مفهوم ورود
free entrance
ورود مجانی
imported
مفهوم ورود
influxes
ورود هجوم
inlets
ورود دخول
forcible entry
ورود عدوانی
port of entry
بندرمحل ورود
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
proxy variables
متغیرهای نماینده متغیرهای تقریبی
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
search warrant
حکم بازرسی و ورود
entrancing
ورودیه اجازه ورود
ingress
حق دخول اجازه ورود
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
law of prior entry
قانون تقدم ورود
last in first out
به ترتیب عکس ورود
last in first out
بترتیب عکس ورود
barrier to entry
منع ورود به صنعت
fifo
خروج به ترتیب ورود
hail
اعلام ورود کردن
lifo
به ترتیب عکس ورود
search warrants
حکم بازرسی و ورود
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
gangplanks
تخته ورود به ناو
hailed
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
hails
اعلام ورود کردن
raid
ورود ناگهانی پلیس
raided
ورود ناگهانی پلیس
entranced
حق ورود دروازهء دخول
raids
ورود ناگهانی پلیس
entrance
ورودیه اجازه ورود
entrance
حق ورود دروازهء دخول
gold import point
نقطه ورود طلا
entranced
ورودیه اجازه ورود
entrances
ورودیه اجازه ورود
gate
وسایل ورود ورودیه
infare
مهمانی بمناسبت ورود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com