English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
seek time زمان جستجو زمان طلب
Search result with all words
quad درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quads درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
searching time زمان جستجو
Other Matches
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presented زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thitherto تا ان زمان
whene'er هر زمان
cotemporaneous هم زمان
time of blowing زمان دم
cycle time زمان
stroking زمان
zeitgeist زمان
strokes زمان
stroke زمان
times زمان
timed زمان
yet تا ان زمان
coinstantaneous هم زمان
time زمان
thence از ان زمان
contemporaneous هم زمان
periods زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
clock زمان
term زمان
termed زمان
time-consuming زمان بر
terming زمان
tempo زمان
stroked زمان
clocks زمان ها
timepiece زمان
period زمان
time consuming زمان بر
tempos زمان
simultaneously در یک زمان
synchronous هم زمان
synchrone هم زمان
time-piece زمان
date زمان
dates زمان
away از ان زمان
time lag زمان تاخیر
execute زمان اجرا
input time زمان اولیه
time lag زمان مرده
turn around time زمان برگشت
installation time زمان نصب
add time زمان افزایش
olden زمان پیش
add time زمان جمع
licensing hours زمان مجاز
access time زمان دستیابی
adaptation time زمان انطباق
inoperative time زمان کسرخدمت
time lags زمان مرده
activity time زمان هر فعالیت
With passage of time . با گذشت زمان
executing زمان اجرا
zeitgeist روح زمان
turnaround time زمان گردش
acceleration time زمان شتاب
executed زمان اجرا
time of one's life <idiom> زمان عالی
executes زمان اجرا
turnaround time زمان برگشت
wartime زمان جنگ
PR زمان حال
variable time زمان متغیر
kill time زمان خطر
vicissitudes of time انقلابات زمان
kill time زمان کشندگی
wait time زمان انتظار
waiting time زمان انتظار
moments زمان اهمیت
lapse of time مرور زمان
moment زمان اهمیت
lapse time زمان کاهش
within resonable time طی زمان معقول
word time زمان کلمه
lead time زمان پیشگیری
clock زمان سنج
pt زمان گذشته
instruction time زمان دستورالعمل
time lags زمان تاخیر
intervalometer زمان سنج
intravital در زمان زندگی
latency زمان بیکاری
clocks زمان سنج
light load period زمان بار کم
intravitam در زمان زندگی
universal time زمان عام
length of time طول زمان
leisure time زمان اسودگی
transition time زمان انتقال
peace time زمان صلح
sidereal time زمان ستارههای
preparation time زمان تهیه
preterit زمان ماضی
setup time زمان برپایی
setting time زمان گیرش
seek time زمان پیگردی
seek time زمان پیگرد
scheduling زمان بندی
yesterday زمان گذشته
sidereal time زمان نجومی
slack time زمان سکون
solar time زمان شمسی
peace time در زمان صلح
period of concentration زمان تمرکز
whenever هر زمان که هرگاه
statute of limitation مرور زمان
physiological time زمان فیزیولوژیکی
standby time زمان جانشینی
standard time زمان رسمی
standard time زمان استانده
solar time زمان خورشیدی
past tense زمان گذشته
production time زمان تولید
production time زمان ساخت
lapses گذشت زمان
reflex time زمان بازتاب
regression time زمان برگشت
lapsing گذشت زمان
relaxation time زمان اسایش
relief time زمان استراحت
whoopee زمان خوشی
response time زمان واکنش
reference time زمان مرجع
lapse گذشت زمان
return perion زمان برگشت
scheduling queue صف زمان بندی
scheduler زمان بند
reaction time زمان واکنش
running time زمان رانش
run time زمان اجرا
reasonable time زمان معقول
rise time زمان خیز
retention time زمان بازداری
recovery time زمان بهبود
recurrence interval زمان برگشت
response time زمان پاسخ
the secular bird فرید زمان
real time زمان حقیقی
lost time زمان گمگشته
present tense زمان حال
time utility استفاده از زمان
response time زمان واگنش
time slice قطعه زمان
time perception ادراک زمان
maintenance period زمان تعمیرات
makeup time زمان جبران
man and boy از زمان بچگی
timeer زمان سنج
timming زمان گیری
training time زمان تمرین
transition time زمان تحول
transit time زمان عبور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com