English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
look زمان حساسیت مدار مین
looked زمان حساسیت مدار مین
looks زمان حساسیت مدار مین
Other Matches
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
hold زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
holds زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
switching خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
races وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
powder train مدار خرج مدار باروت
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
allergy حساسیت
sensitivity حساسیت
frictions حساسیت
allergies حساسیت
sensitometer حساسیت
impressibility حساسیت
friction حساسیت
liking حساسیت
susceptivity حساسیت
sensitiveness حساسیت
sinsitivity حساسیت
sensibilities حساسیت
elasticity حساسیت
sensibility حساسیت
sensitivities حساسیت
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
allergic وابسته به حساسیت
sensitivity میزان حساسیت
increase in sensitivity افزایش حساسیت
luminous sensitivity حساسیت نوری
differential sensitivity حساسیت افتراقی
responsively با تاثر یا حساسیت
sensitive دارای حساسیت
desensitization حساسیت زدایی
allergic دارای حساسیت به
allergy حساسیت [پزشکی]
dynamic sensitivity حساسیت دینامیک
measuring sensitivity حساسیت سنجش
sentience حساسیت جسمانی
absolute sensitivity حساسیت مطلق
stress testing تست حساسیت
coefficient of elasticity ضریب حساسیت
impassibility عدم حساسیت
keenness ذکاوت حساسیت
sensitivity training حساسیت اموزی
light sensitive با حساسیت نوری
hyposensitize عدم حساسیت
hyperaesthesia ازدیاد حساسیت
sensitivities میزان حساسیت
inelasticity عدم حساسیت
coloring sensitive حساسیت رنگ
protopathic sensitivity حساسیت ابتدایی
terminal sensitivity حد بیشینه حساسیت
hyperesthesia فزونی حساسیت
hyperesthesia ازدیاد حساسیت
sensitivity ratio نسبت حساسیت
hypersensitivity حساسیت شدید
static sensitivity حساسیت استاتیک
price elasticity حساسیت قیمت
photosensitivity حساسیت به نور
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presenting زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
presents زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
exquisiteness حساسیت نازکی طبع
somesthesis حساسیت به حسهای بدنی
antihistamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
thermotropism حساسیت نسبت به گرما
spectral sensitivity characteristic مشخصه حساسیت مرئی
k tungsten sensitivity حساسیت تنگستن در 4582کلوین
mouse مقابل حساسیت Mouse
static luminous sensitivity حساسیت نوری استاتیک
neurasthenia سر درد و حساسیت بی مورد
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
sensitivity training group گروه حساسیت اموزی
gravimeter حساسیت سنج وزن
hyperirritable دارای حساسیت شدید
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
jumpiness حالت بیقراری حساسیت
sensibility to praise حساسیت نسبت به ستایش
current sensitivity of a crystal rectifi حساسیت یکسوکننده بلورین
allergies حساسیت نسبت بچیزی
measuring sensitivity حساسیت اندازه گیری
allergic rhinitis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
dynamic luminous sensitivity حساسیت نوری دینامیک
t group گروه حساسیت اموزی
pollenosis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
systematic desensitization حساسیت زدایی منظم
allergy حساسیت نسبت بچیزی
mouses مقابل حساسیت Mouse
hay fever [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
pollinosis [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
hayfever [med.] حساسیت فصلی [پزشکی]
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
acroesthesia افزایش حساسیت اعضای انتهایی
allergy حساسیت نسبت به چیزی [پزشکی]
allergen مادهای که باعث حساسیت میشود
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
sensitometry اندازه گیری حساسیت چشم
atmosphere related syndrome [ARS] حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
meteoropathy حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
coarse mine نوعی مین دریایی با حساسیت کم
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
esthesia فرفیت احساس و ادراک حساسیت
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
diathesis تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
photosensitive دارای حساسیت نسبت به نور
photosensitize نسبت بنور حساسیت پیداکردن
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
photosensitize بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
hyperirritability حساسیت واستعداد تحریک فوق العاده
tinged with cnvy حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
mantoux test ازمایش درجه حساسیت شخص نسبت به میکرب سل
hypersensitive دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
hyposensitize کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
class conscious دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-consciousness دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
case sensitive search جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
hyperalgesis حساسیت زیاد نسبت به درد درد بسیار سخت
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
orbited مدار
electric circuit مدار
orbit مدار
pivots مدار
pivoted مدار
zones مدار
zone مدار
theme مدار
and gate مدار AND
absis مدار
orbits مدار
pivot مدار
or circuit مدار OR
circuit مدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com