Total search result: 215 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
cycle time |
زمان دوره |
|
|
Search result with all words |
|
period |
زمان تناوب دوره |
periods |
زمان تناوب دوره |
accumulate |
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص |
accumulates |
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص |
accumulating |
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص |
failure |
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین |
failures |
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین |
cob web theorem |
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است . |
idle time |
دوره فترت زمان بیکاری |
period/stretch/lapse of time |
دوره زمان |
time period |
دوره زمان |
period |
دوره زمان |
time span |
دوره زمان |
production cycle |
زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.] |
Other Matches |
|
holocene |
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد |
cooling-off period |
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات |
cooling off period |
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات |
cooling-off periods |
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات |
interregnums |
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر |
interregna |
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر |
interregnum |
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر |
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
caches |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
cache memory |
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند |
realtime |
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها |
circuit |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
circuits |
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود |
road time |
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون |
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. |
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود. |
colporteur |
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد |
light period |
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی |
access time |
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده |
IAM |
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد |
references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
presents |
زمان حاضر زمان حال |
seek time |
زمان جستجو زمان طلب |
response time |
زمان جواب زمان پاسخگویی |
presenting |
زمان حاضر زمان حال |
arrival |
زمان حضور زمان رسیدن |
present |
زمان حاضر زمان حال |
arrivals |
زمان حضور زمان رسیدن |
presented |
زمان حاضر زمان حال |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
tour of duty |
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت |
times |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
time |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
timed |
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره |
dive schedule |
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص |
imprescriptible |
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده |
unemployment compensation |
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری |
equation of time |
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی |
execution |
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا |
loom time |
مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.] |
interlook dormant period |
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار |
frequencies |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
frequency |
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل |
semifinal |
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی |
splits |
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر |
cryptoperiod |
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز |
early time |
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی |
short cycle annealing |
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه |
tensing |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tense |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tensest |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tensed |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tenses |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
tenser |
زمان فعل تصریف زمان فعل |
coursed |
: دوره |
terming |
دوره |
perimeter |
دوره |
edge |
دوره |
reviewal |
دوره |
rim |
دوره |
edges |
دوره |
perimeters |
دوره |
rhythms |
دوره |
termed |
دوره |
careered |
دوره |
set |
دوره |
careering |
دوره |
careers |
دوره |
courses |
: دوره |
pool |
دوره |
stadiums |
دوره |
course |
: دوره |
rhythm |
دوره |
stadia |
دوره |
setting up |
دوره |
periodicity |
دوره |
career |
دوره |
border |
دوره |
term |
دوره |
one's d. |
دوره |
epochs |
دوره |
pools |
دوره |
pooled |
دوره |
epoch |
دوره |
bordering |
دوره |
bordered |
دوره |
sets |
دوره |
eras |
دوره |
era |
دوره |
stadium |
دوره |
Ice Age |
دوره یخ |
periphery |
دوره |
peripheries |
دوره |
sessions |
دوره |
phased |
دوره |
session |
دوره |
phases |
دوره |
phase |
دوره |
periods |
دوره |
compass |
دوره |
he has run his race |
دوره |
to have ones fling |
دوره |
period |
دوره |
rimless |
بی دوره |
cycle |
دوره |
rims |
دوره |
circuits |
دوره |
cycled |
دوره |
instar |
دوره |
outline |
دوره |
outlining |
دوره |
outlines |
دوره |
outlined |
دوره |
contemporary |
هم دوره |
contemporaries |
هم دوره |
circuit |
دوره |
felly |
دوره |
cycles |
دوره |
felloe |
دوره |
angular velocity sight |
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب |
refersher course |
دوره استثنایی |
refersher course |
دوره توجیهی |
short term |
دوره کوتاه |
tempering cycle |
دوره بازپخت |
to run over |
دوره کردن |
convalescence |
دوره نقاهت |
action period |
دوره کنش |
advance course |
دوره عالی |
termtime |
دوره تصدی |
return perion |
دوره تناوب |
adolescence |
دوره جوانی |
quadrentnium |
دوره چهارساله |
process |
دوره عمل |
recurrence interval |
دوره تناوب |
term of maintenance |
دوره نگاهداری |
tip circle |
دوره نوک |
encompass |
دوره کردن |
the rim of a wheel |
دوره چرخ |
age |
دوره عصر. |
ages |
دوره عصر. |
the iron age |
دوره بی رحمی |
revolution |
یک دوره کامل |
revolutions |
یک دوره کامل |
huckster |
دوره گرد |
the iron age |
دوره ستمگری |
encompassed |
دوره کردن |
hucksters |
دوره گرد |
encompassing |
دوره کردن |
innings |
دوره تصدی |
quadrennium |
دوره چهارساله |
snakebite |
دوره بدشانسی |
processes |
دوره عمل |
encompasses |
دوره کردن |
puerperium |
دوره نفاس |
termtime |
دوره تحصیلی |
Ice Age |
دوره یخبندان |
testing time |
دوره ازمون |
the a of infancy |
دوره بچگی |
cycles |
دوره گردش |
cycle |
دوره گردش |
senescence |
دوره سالخوردگی |
trochoid |
دوره گرد |
trivium |
دوره نخستین |
trimester |
دوره سه ماهه |
triennium |
دوره سه ساله |
term |
دوره انتصاب |
retrace time |
دوره بازگشت |
retrace period |
دوره بازگشت |
transition period |
دوره انتقال |
retrace interval |
دوره بازگشت |
stretch |
خط ممتد دوره |
retention period |
دوره ابقا |
termed |
دوره انتصاب |
return interval |
دوره بازگشت |
terming |
دوره انتصاب |
meeting |
یک دوره مسابقه |
meetings |
یک دوره مسابقه |
schooltime |
دوره تحصیلی |
tour |
یک دوره مسابقه |
toured |
یک دوره مسابقه |
touring |
یک دوره مسابقه |
tours |
یک دوره مسابقه |
rimmed |
دوره دار |
tournament |
یک دوره مسابقه |
itinerant |
دوره گرد |
tournaments |
یک دوره مسابقه |
strolling |
دوره گرد |
cycled |
دوره گردش |
rest period |
دوره استراحت |
stretched |
خط ممتد دوره |
house party |
دوره خانگی |
careers |
دوره زندگی |
careers |
دوره رسمی |
fiscal year |
دوره مالی |
fiscal years |
دوره مالی |
courses |
دوره مسیرتیراندازی |
coursed |
دوره مسیرتیراندازی |
sexennium |
دوره شش ساله |
course |
دوره مسیرتیراندازی |