English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
starting time زمان راه اندازی
Other Matches
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
present زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presenting زمان حاضر زمان حال
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
diving اب اندازی
expectoration تف اندازی
wrist wrestling مچ اندازی
filling اب اندازی
fillings اب اندازی
arm wrestling مچ اندازی
exspuition تف اندازی
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
encroachment دست اندازی
boot راه اندازی
sputtering بیرون اندازی
gunfire تیر اندازی
moulting شاخ اندازی
moulting پوست اندازی
supersedure تعویق اندازی
basket dam بندسله اندازی
molt پوست اندازی
actuation بکار اندازی
bootstrap خودراه اندازی
glaziery جام اندازی
firing توپ اندازی
starting راه اندازی
trapping بدام اندازی
inbreak دست اندازی
gunshot تیر اندازی
chrematistics علم پس اندازی
gunshots تیر اندازی
launghing براه اندازی
lead work شیشه اندازی
lead work جام اندازی
contortions ازشکل اندازی
encroachments دست اندازی
contortion ازشکل اندازی
cannonry توپ اندازی
extrajection برون اندازی
cannonade توپ اندازی
triggering راه اندازی
trapping در تله اندازی
shading سایه اندازی
postponements تاخیر اندازی
abortions بچه اندازی
triggers راه اندازی
triggered راه اندازی
trigger راه اندازی
sortition قرعه اندازی
abortion بچه اندازی
ejection بیرون اندازی
ecdysis پوست اندازی
leg pull دست اندازی
trap در تله اندازی
snash دست اندازی
sortition پشک اندازی
dockage حق بار اندازی
start up راه اندازی
postponement تاخیر اندازی
cockfights جنگ اندازی خروس ها
drainage خشک اندازی فاضلاب
shadow ball تمرین گوی اندازی
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
skish مسابقه قلاب اندازی
to lay a wager دست اندازی کردن
to load off بار اندازی کردن
to set intrigues on foot پشت سر هم اندازی کردن
self assertion خودرا جلو اندازی
gabion سله اندازی گابیون
boot record رکورد راه اندازی
reset راه اندازی مجدد
releasing mechanism مکانیسم راه اندازی
attemptable قابل دست اندازی
igniter switch کلید راه اندازی
encroaches دست اندازی کردن
cockfight جنگ اندازی خروس ها
encroach دست اندازی کردن
reboot راه اندازی مجدد
upcast بالا اندازی تاه کش
encroached دست اندازی کردن
resets راه اندازی مجدد
operating handle دستگیره راه اندازی
cold boot راه اندازی سرد
impinge دست اندازی کردن
starting motor موتور راه اندازی
encroach دست اندازی کردن
starting torque کشتاور راه اندازی
starting procese فرایند راه اندازی
starting lever اهرم راه اندازی
starting power قدرت راه اندازی
start up disk دیسک راه اندازی
starting current جریان راه اندازی
starting power توانایی راه اندازی
starting position وضعیت راه اندازی
start button تکمه راه اندازی
boot خود راه اندازی
drivers برنامه راه اندازی
soft start راه اندازی نرم
driver برنامه راه اندازی
casting روش قلاب اندازی
ectuating switch سوئیچ راه اندازی
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
glazing شیشه بری جام اندازی
offhand position حالت ایستاده در تیر اندازی
cold starting راه اندازی در حالت سرد
starting winding سیم پیچی راه اندازی
system reset راه اندازی مجدد سیستم
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
innate releasing mechanism مکانیسم راه اندازی فطری
cranking capacity of battery فرفیت راه اندازی باتری
sagittary سهمی وابسته به تیر اندازی
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
hardware reset باز راه اندازی سخت افزاری
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
grid current starting point نقطه راه اندازی جریان شبکه
outfoxing در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfox در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
instant start lamp لامپ با راه اندازی در حالت سرد
centrifugal starting switch سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
to bring a bout by intrigue بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
outfoxed در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfoxes در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
dartboards صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
dartboard صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
skips ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
offense توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
surfcasting rod چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
servomechanism مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
skip ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
skipped ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
to take a pot shot [pot shots] at somebody [something] به کسی [چیزی] مثل دیوانه ها تیر اندازی کردن
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
poker work نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
sysop فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
pyrography نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
practice plug وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
warm boot فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
reset سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
resets سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
seamer توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
seam bowler توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
swing bowler توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
To quibble and equivocate. پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot اولین شیار دیسک راه اندازی روی فلاپی دیسک سازگار IBM
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
icos System OutputControl/Input مجموعه استانداردی از روالهای ورودی و خروخی که برای راه اندازی و کنترل فرایندورودی و خروجی طراحی شده است
machined کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
kilim [glim] گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
spin bowler توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
startup disk فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
darts پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com