English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
hour meter زمان شمار
Other Matches
speedometer odometer تاکومتر با کیلومتر شمار سرعت سنج با کیلومتر شمار
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
counts شمار
uncountable <adj.> بی شمار
sumless <adj.> بی شمار
numberless <adj.> بی شمار
myriad <adj.> بی شمار
measureless بی شمار
countless <adj.> بی شمار
count شمار
counted شمار
numeration شمار
counting شمار
innumerable <adj.> بی شمار
uncounted بی شمار
innumerous بی شمار
innumerable بی شمار
incomputable بی شمار
unnumbered بی شمار
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
workforce شمار کارگران
frequency count شمار بسامد
metronomes میزانه شمار
calender گاه شمار
to be valid به شمار آمدن
metronome میزانه شمار
address counter نشانی شمار
turns counter دور شمار
chronoscope گاه شمار
units یگان شمار
unit یگان شمار
an infinity of reasons دلایل بی شمار
location counter مکان شمار
sprinkling شمار اندک
second-hand ثانیه شمار
timepiece گاه شمار
timepieces گاه شمار
mileage recorder کیلومتر شمار
miles and miles فرسخهای بی شمار
chronoscope لحظه شمار
minimizer کوچک شمار
pedometer گام شمار
timeline گاه شمار
milestones میل شمار
milestones فرسنگ شمار
step counter گام شمار
milestones فرسخ شمار
pulse counter ضربه شمار
milestone فرسنگ شمار
record count شمار مدارک
sequence counter ترتیب شمار
milestone فرسخ شمار
to count [as] به شمار رفتن
milestone میل شمار
revolution conter دور شمار
pulse counter پالس شمار
numerator برخه شمار
pedimeter گام شمار
speedometer کیلومتر شمار
speedometers کیلومتر شمار
stopwatches قدم شمار
stopwatch گام شمار
stopwatch قدم شمار
stopwatches گام شمار
submultiple برخه شمار
tellers رای شمار تحویلدار
cash registers صندوق پول شمار
log کیلومتر شمار ناو
logs کیلومتر شمار ناو
cash register صندوق پول شمار
teller رای شمار تحویلدار
hour hand عقربه ساعت شمار
hour hands عقربه ساعت شمار
hour land عقربه ساعت شمار
chronometer گاه شمار کرونومتر
chronometer ساعت شمار دقیق
milepost کیلومتر شمار جاده
metronomic مطابق میزانه شمار
sweep hand عقربه ثانیه شمار
minute hand عقربه دقیقه شمار ساعت
miliary عرق گزی کوچک وبی شمار
planetesimal اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
milestone بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
numerator برخه شمار [شماران] [صورت کسر] [ریاضی]
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting زمان حاضر زمان حال
present زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival زمان حضور زمان رسیدن
seek time زمان جستجو زمان طلب
presented زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
there is no time like the present <idiom> سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tensed زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses زمان فعل تصریف زمان فعل
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
zeitgeist زمان
periods زمان
yet تا ان زمان
cycle time زمان
coinstantaneous هم زمان
simultaneously در یک زمان
time زمان
ticker [colloquial] [watch] زمان
whene'er هر زمان
thitherto تا ان زمان
timepiece زمان
time-piece زمان
term زمان
termed زمان
terming زمان
clock زمان
time of blowing زمان دم
clocks زمان ها
synchronous هم زمان
contemporaneous هم زمان
thence از ان زمان
period زمان
date زمان
dates زمان
synchrone هم زمان
away از ان زمان
timed زمان
time consuming زمان بر
time-consuming زمان بر
cotemporaneous هم زمان
times زمان
stroking زمان
stroked زمان
tempos زمان
stroke زمان
tempo زمان
strokes زمان
dead time زمان گمگشته
lapse گذشت زمان
cooling period زمان انتظار
decay time زمان تباهی
contemporize هم زمان کردن
response time زمان پاسخ
peace time در زمان صلح
peace time زمان صلح
civil time زمان عرفی
miscellaneous time زمان متفرقه
multiplication time زمان ضرب
non productive time زمان مرده
nonsynchronous ناهم زمان
timing زمان سنجی
correlation time زمان همبستگی
retention time زمان بازداری
response time زمان واکنش
whoopee زمان خوشی
orthogenesis جبر زمان
lapsing گذشت زمان
passtime زمان گذارستون
clk زمان سنج
lapses گذشت زمان
decay time زمان اضمحلال
dead time زمان مرده
response time زمان واگنش
prescriptions مرور زمان
coking period زمان کک سازی
reasonable time زمان معقول
cutting time زمان اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com