Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
inlet time
زمان ورود
Search result with all words
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
eta
arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
mileage on departure
[arrival]
اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت
[ورود]
خودرو
Other Matches
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
presented
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
admitance
ورود
entrance fee
حق ورود
entrance fees
حق ورود
re entry
ورود
arrival
ورود
importing
ورود
imported
ورود
right of entry
حق ورود
inductions
ورود
import
ورود
induction
ورود
appulse
ورود
arrivals
ورود
ingression
ورود
ingress
ورود
inning
ورود
entrancing
ورود
entrance
ورود
entrances
ورود
entry
ورود
entranced
ورود
introgression
ورود
arr
ورود
re-entry
ورود
accession
ورود
air inclusion
ورود هوا
entree
ورود
introit
ورود
importation
ورود
infare
ورود
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
intervance of third party
ورود ثالث
forcible entry
ورود عدوانی
reebtry
ورود مجدد
receipt statement
اعلامیه ورود
intrant
ورود رسمی
first in first out
به ترتیب ورود
cost to entry
هزینه ورود
landing
ورود به خشکی
landing
ورود بخشکی
importing
مفهوم ورود
tardiness
تاخیر ورود
initation
ورود بعضویت
input of current
ورود جریان
import
مفهوم ورود
free entrance
ورود مجانی
imported
مفهوم ورود
landings
ورود به خشکی
first in first out
بترتیب ورود
admittance
ورود دخول
homecoming
ورود بخانه
homecomings
ورود بخانه
entry side
جهت ورود
entry point
نقطه ورود
due in
در شرف ورود
port of entry
بندرمحل ورود
entree
اجازهء ورود
entering angle
زاویه ورود
energy intake
ورود انرژی
landings
ورود بخشکی
fifo
به ترتیب ورود
log in sequrity
ایمنی ورود
landding
ورود بخشکی
landfall n
ورود بخشکی
data import
ورود داده
admissions
اجازهء ورود
admission
اجازهء ورود
influxes
ورود هجوم
influx
ورود هجوم
data insertion
ورود داده ها
entry
ورود راهرو
ease of entry
سهولت ورود
token
بلیط ورود
house warming
جشن ورود
arrival hall
سالن ورود
tokens
بلیط ورود
advent
ظهور و ورود
landfall
ورود بخشکی
landfalls
ورود بخشکی
tokens
اجازه ورود
token
اجازه ورود
arrival rate
نرخ ورود
inlet
ورود دخول
approach ramp
فرازای ورود
inlets
ورود دخول
arrival hall
سالن ورود
capital inflow
ورود سرمایه
acetylation
ورود ریشهء
on arrival
هنگام ورود
when entering
هنگام ورود
house-warmings
جشن ورود
house-warming
جشن ورود
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
entry plan
طرح ورود به بندر
law of prior entry
قانون تقدم ورود
raids
ورود ناگهانی پلیس
last in first out
به ترتیب عکس ورود
last in first out
بترتیب عکس ورود
raiding
ورود ناگهانی پلیس
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
raided
ورود ناگهانی پلیس
raid
ورود ناگهانی پلیس
gangplanks
تخته ورود به ناو
entrance
ورودیه اجازه ورود
entranced
ورودیه اجازه ورود
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entrances
حق ورود دروازهء دخول
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
entrances
ورودیه اجازه ورود
entranced
حق ورود دروازهء دخول
gate
وسایل ورود ورودیه
gates
وسایل ورود ورودیه
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
gangplank
تخته ورود به ناو
lifo
به ترتیب عکس ورود
search warrant
حکم بازرسی و ورود
search warrants
حکم بازرسی و ورود
hailed
اعلام ورود کردن
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
hail
اعلام ورود کردن
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
entrancing
ورودیه اجازه ورود
coast in point
نقطه ورود به ساحل
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
let someone through
اجازه ورود دادن
gold import point
نقطه ورود طلا
ingress
حق دخول اجازه ورود
inflow of labor
جریان ورود کارگر
infare
مهمانی بمناسبت ورود
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
hailing
اعلام ورود کردن
barrier to entry
منع ورود به صنعت
round-up
ورود ناگهانی پلیس
fifo
خروج به ترتیب ورود
police raid
ورود ناگهانی پلیس
hails
اعلام ورود کردن
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
clearance inwards
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
house-warming
جشن ورود بخانه تازه
house-warmings
جشن ورود بخانه تازه
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
docl pass
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
gangways
محل ورود و خروج از ناو
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
gangway
محل ورود و خروج از ناو
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
we watched for his arrival
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
house warming
جشن ورود بخانه تازه
sign-on
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
burglaries
ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com