Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
kill time
زمان کشندگی
Other Matches
attraction
کشندگی
attractions
کشندگی
absorpthiveness
کشندگی
invitingness
کشندگی
kill area
منطقه کشندگی
kill probability
احتمال کشندگی
attration
جاذبه کشندگی
lethal area
منطقه کشندگی
kill factor
ضریب کشندگی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
presents
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
present
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tensest
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
timed
زمان
clocks
زمان ها
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
time-piece
زمان
stroke
زمان
timepiece
زمان
coinstantaneous
هم زمان
stroked
زمان
strokes
زمان
stroking
زمان
clock
زمان
contemporaneous
هم زمان
thence
از ان زمان
times
زمان
whene'er
هر زمان
periods
زمان
simultaneously
در یک زمان
time of blowing
زمان دم
time-consuming
زمان بر
period
زمان
zeitgeist
زمان
tempos
زمان
tempo
زمان
dates
زمان
date
زمان
time consuming
زمان بر
thitherto
تا ان زمان
synchrone
هم زمان
away
از ان زمان
yet
تا ان زمان
termed
زمان
terming
زمان
term
زمان
cotemporaneous
هم زمان
synchronous
هم زمان
time
زمان
cycle time
زمان
effective time
زمان موثر
coking period
زمان کک سازی
coking time
زمان کک سازی
down time
زمان تلف
correlation time
زمان همبستگی
decay time
زمان تباهی
cutting time
زمان اصلی
ephemeris time
زمان تقویمی
equilibrium time
زمان تعادل
execution time
زمان اجرا
dwell idling time
زمان هرزگردی
compilation time
زمان کامپایل
down time
زمان توقف
down time
زمان بیکاری
clk
زمان سنج
delay time
زمان تاخیر
delay allowance
زمان تقسیم
decay time
زمان اضمحلال
cycle time
زمان دوره
contemporize
هم زمان کردن
dead time
زمان گمگشته
dead time
زمان مرده
cycle time
زمان تناوب
ephemeris time
زمان نجومی
compile time
زمان کامپایل
distribution time
زمان توزیع
dilation of time
اتساع زمان
dilation of time
انبساط زمان
cooling period
زمان انتظار
connect time
زمان اتصال
cutting time
زمان برش
development time
زمان توسعه
cycle time
زمان سیکل
an outstanding time
زمان معرکه
time period
گذشت زمان
period/stretch/lapse of time
گذشت زمان
time span
فاصله زمان
period
فاصله زمان
time period
فاصله زمان
period/stretch/lapse of time
فاصله زمان
whenever
هر زمان که هرگاه
time span
دوره زمان
local time
زمان محلی
time lag
زمان مرده
time lag
زمان تاخیر
scheduling
زمان بندی
yesterday
زمان گذشته
past tense
زمان گذشته
lapse
گذشت زمان
lapses
گذشت زمان
lapsing
گذشت زمان
whoopee
زمان خوشی
a terrific time
زمان معرکه
real time
زمان حقیقی
time span
گذشت زمان
period
گذشت زمان
time lags
زمان مرده
time lags
زمان تاخیر
activity time
زمان هر فعالیت
at another time
در زمان دیگری
base period
زمان مبنا
blue moon
زمان دراز
budget period
زمان بودجه
chromometer
زمان سنج
chronograph
زمان نگار
chronometer
زمان سنج
chronophobia
زمان هراسی
chronoscope
زمان سنج
chronoscope
زمان نما
civil time
زمان عرفی
attack timing
زمان بندی تک
association time
زمان تداعی
period
دوره زمان
time period
دوره زمان
period/stretch/lapse of time
دوره زمان
With passage of time .
با گذشت زمان
acceleration time
زمان شتاب
access time
زمان دستیابی
adaptation time
زمان انطباق
add time
زمان افزایش
add time
زمان جمع
adverb of time
فرف زمان
in the length of time
<adv.>
در طول زمان
all crash
زمان فوریت
allocated time
زمان نامی
clocked
با سنجش زمان
recurrence interval
زمان برگشت
seek time
زمان پیگرد
seek time
زمان پیگردی
setting time
زمان گیرش
setup time
زمان برپایی
sidereal time
زمان ستارههای
sidereal time
زمان نجومی
slack time
زمان سکون
solar time
زمان شمسی
solar time
زمان خورشیدی
standard time
زمان استانده
standard time
زمان رسمی
standby time
زمان جانشینی
statute of limitation
مرور زمان
time of one's life
<idiom>
زمان عالی
searching time
زمان جستجو
scheduling queue
صف زمان بندی
scheduler
زمان بند
return perion
زمان برگشت
reference time
زمان مرجع
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com