Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
chukkar
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
chukker
زمان 5/7 دقیقهای بازی چوگان
Search result with all words
polo
بازی یا مسابقه چوگان بین دو تیم چهارنفره و شش زمان 5/7 دقیقهای
Other Matches
five minute chess
بازی شطرنج 5 دقیقهای
bandied
چوگان بازی کچ
bandies
چوگان بازی کچ
polo
چوگان بازی
bandy
چوگان بازی کچ
bandying
چوگان بازی کچ
golf club
چوگان گلف بازی
golf
بازی چوگان یا گلف
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
pall mall
چوگان مخصوص بازی پال مال
sand iron
یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
strip alert
اماده باش 5 دقیقهای
minute glass
ساعت ریگی دقیقهای
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
request time out
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
ground alert
اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
call time
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
batted
چوگان
mallet
چوگان
bat
چوگان
wickets
چوگان
wicket
چوگان
polo stick
چوگان
bats
چوگان
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
mallet field
زمین چوگان
lacrosse
چوگان سرپهن
battiest
چوگان مانند
battledore
چوگان پهن
battier
چوگان مانند
batty
چوگان مانند
batted
چوگان زدن
bats
چوگان زدن
bat
چوگان زدن
cleek
چوگان سراهنی
pall mall
گوی چوگان
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
putter
چوگان دسته کوتاه
mallet
کلوخ کوب چوگان
indoor polo
چوگان در تالار سرپوشیده
strike zone
سیرمجاز گوی چوگان زن
bandying
بحث کردن چوگان سر کج
bandied
بحث کردن چوگان سر کج
play club
دربازی گلف چوگان
bandies
بحث کردن چوگان سر کج
bandy
بحث کردن چوگان سر کج
hosel
سرپیچ چوگان گلف
backhand stroke
ضربت چوگان از پشت سر
puttering
چوگان دسته کوتاه
putters
چوگان دسته کوتاه
puttered
چوگان دسته کوتاه
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
pitches
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
crosse
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
sclaff
سیلی نرم برزمین خوردن چوگان گلف
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
high goal polo
چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
sclaff
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to catch out a batsman
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
زمان جستجو زمان طلب
presents
زمان حاضر زمان حال
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting
زمان حاضر زمان حال
presented
زمان حاضر زمان حال
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
present
زمان حاضر زمان حال
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
timed
زمان
time
زمان
times
زمان
simultaneously
در یک زمان
terming
زمان
termed
زمان
term
زمان
whene'er
هر زمان
dates
زمان
away
از ان زمان
date
زمان
synchrone
هم زمان
synchronous
هم زمان
thence
از ان زمان
contemporaneous
هم زمان
stroking
زمان
yet
تا ان زمان
stroke
زمان
stroked
زمان
strokes
زمان
zeitgeist
زمان
timepiece
زمان
time consuming
زمان بر
cycle time
زمان
clock
زمان
time of blowing
زمان دم
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
time-piece
زمان
tempos
زمان
clocks
زمان ها
cotemporaneous
هم زمان
tempo
زمان
periods
زمان
coinstantaneous
هم زمان
thitherto
تا ان زمان
period
زمان
time-consuming
زمان بر
microcycle
واحد زمان
handleing time
زمان بررسی
miscellaneous time
زمان متفرقه
standard time
زمان استانده
standard time
زمان رسمی
time span
گذشت زمان
period
گذشت زمان
time period
گذشت زمان
period/stretch/lapse of time
گذشت زمان
time span
فاصله زمان
period
فاصله زمان
time period
فاصله زمان
head seek time
زمان جستجوی هد
maximum duration
زمان حداکثر
lapsing
گذشت زمان
moment
زمان اهمیت
moments
زمان اهمیت
hereunto
تا این زمان
lapses
گذشت زمان
searching time
زمان جستجو
period/stretch/lapse of time
دوره زمان
time period
دوره زمان
period/stretch/lapse of time
فاصله زمان
chronophobia
زمان هراسی
chronoscope
زمان سنج
time span
دوره زمان
period
دوره زمان
whoopee
زمان خوشی
wartime
زمان جنگ
seek time
زمان پیگرد
time perception
ادراک زمان
floor to floor time
زمان اصلی
correlation time
زمان همبستگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com