Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
incult
زمخت کشت نشده
Other Matches
coarsened
زمخت شدن زمخت کردن
coarsens
زمخت شدن زمخت کردن
coarsening
زمخت شدن زمخت کردن
coarsen
زمخت شدن زمخت کردن
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
ruder
زمخت
grossest
زمخت
rudest
زمخت
crass
زمخت
grosser
زمخت
grossing
زمخت
cruder
زمخت
rudas
زمخت
crudest
زمخت
rude
زمخت
tough
زمخت
coarse
زمخت
ill grained
زمخت
coarsest
زمخت
coarser
زمخت
grossed
زمخت
hardest
زمخت
grosses
زمخت
clumsy
زمخت
clumsiest
زمخت
gross
زمخت
toughest
زمخت
rugged
زمخت
clumsier
زمخت
crude
زمخت
harder
زمخت
tougher
زمخت
blowzed
زمخت
churlish
زمخت
coarse fibred
زمخت
impolite
زمخت
hard
زمخت
broad tuning
میزانسازی زمخت
blowzy
خشن زمخت
heavyset
کلفت زمخت
toughest
زمخت بادوام
blowsy
خشن زمخت
tougher
زمخت بادوام
roughest
زمخت کردن
trachyphonia
زمخت صدایی
rough
زمخت ناهموار
roughest
زمخت ناهموار
rough
زمخت کردن
blue
[joke]
<adj.>
زمخت
[جوک]
harsh
جنس زمخت
ungainly
زمخت و غیرجذاب
tough
زمخت بادوام
raucous
زمخت ناهنجار
stogie
کفش زمخت
stogy
کفش زمخت
rough-hewn
طرح شده زمخت
churl
ادم خشن و زمخت
grogram
نوعی پارچه زمخت
unflattering
<adj.>
برخورنده
[ناملایم]
[زمخت]
rough hewn
طرح شده زمخت
clodhopper
کفشهای زمخت سنگین
drugget
پارچه پشمی زمخت
clodhoppers
کفشهای زمخت سنگین
of a coarse fibre
درشت بافت زمخت
incomplete
انجام نشده پر نشده
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
gruff
دارای ساختمان خشن و زمخت
gothicize
زمخت وبدون فرافت کردن
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
clownish
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
grossest
جمع کردن زمخت کردن
grossing
جمع کردن زمخت کردن
grosses
جمع کردن زمخت کردن
grossed
جمع کردن زمخت کردن
gross
جمع کردن زمخت کردن
grosser
جمع کردن زمخت کردن
unbowed
خم نشده
uncharged
پر نشده
unguarded
حراست نشده
unearned
کسب نشده
unchanged
عوض نشده
uncontrolled
کنترل نشده
uncontrolled
مهار نشده
unabridged
تلخیص نشده
unabridged
کوتاه نشده
undeeded
در سندقید نشده
undefined
تعریف نشده
uncommitted
تقبل نشده
uncut
قطع نشده
uncut
بریده نشده
haggard
رام نشده
unfulfilled
اجرا نشده
unfulfilled
انجام نشده
uncut
از هم جدا نشده
undisturbed
مختل نشده
unalloyed
الیاژ نشده
unsaturated
اشباع نشده
unquestioned
بررسی نشده
unquestioned
بحث نشده
unbacked
رام نشده
unreconstructed
بازسازی نشده
unaccomplished
انجام نشده
unattached
اعزام نشده
unattached
توفیق نشده
unaccommodated
فراهم نشده
the date was not specified
نشده بود
tenantless
اشغال نشده
unquestioned
استنتاق نشده
uninvited
دعوت نشده
unbowed
سر کوب نشده
unpaid
پرداخت نشده
unguarded
حساب نشده
uncoditioned
شرط نشده
non switched line
خط گزینه نشده
unpublished
چاپ نشده
uncoditioned
قطعی نشده
unpublished
نشر نشده
uncleared
ترخیص نشده
uncircumcised
ختنه نشده
unbidden
دعوت نشده
unset
ثابت نشده
unnormalized
هنجار نشده
unspotted
ننگین نشده
unasked
سوال نشده
unsought
کاوش نشده
unlicked
لیسیده نشده
imperforate
منگنه نشده
in quires
صحافی نشده
in sheets
صحافی نشده
unleached
سفید نشده
unthickened
تغلیظ نشده
custom uncleared
ترخیص نشده
unsaved
پس انداز نشده
unshod
نعل نشده
autochthonous
جابجا نشده
unsaturate
اشباع نشده
unsight
دیده نشده
unpremediated
تصور نشده
unsocialized
اجتماعی نشده
unstudied
مطالعه نشده
unpolished
پرداخت نشده
increate
افریده نشده
inedited
منتشر نشده
inedited
چاپ نشده
unsung
خوانده نشده
wound less
زخمی نشده
unconnected
وصل نشده
intemerate
بی ناموس نشده
unexploded
منفجر نشده
undisiplined
تربیت نشده
unabated
کاسته نشده
unclaimed
مطالبه نشده
undirected
هدایت نشده
unsung
ستایش نشده
innascible
زایده نشده
inextinct
نیست نشده
unseen
مکشوف نشده
unseen
مشاهده نشده
sightless
دیده نشده
unwashed
شسته نشده
unworn
کهنه نشده
unworn
استعمال نشده
unsung
سروده نشده
roughdry
اطو نشده
vacant
اشغال نشده
untested
<adj.>
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
ارزیابی نشده
untested
<adj.>
ارزیابی نشده
unaudited
<adj.>
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
ممیزی نشده
unevaluated
<adj.>
ممیزی نشده
unexamined
<adj.>
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
ممیزی نشده
untested
<adj.>
ممیزی نشده
unevaluated
<adj.>
بررسی نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com