Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
English
Persian
wasteland
زمین بایر
wastelands
زمین بایر
moor
زمین بایر
moored
زمین بایر
moors
زمین بایر
scrub land
زمین بایر
Search result with all words
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
wild land
زمین بایر و لم یزرع
Other Matches
arid
بایر
incult
بایر
sterile
بی حصل بایر
baeyer test
ازمون بایر
baeyer strain theory
نظریه کرنش- کشیدگی بایر
solon chak
خاک شوره زار زمینهای بایر
fallow
بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground
[British]
[floor]
کف زمین
land
زمین
acre
زمین
cinder track
زمین دو
grass roots
کف زمین
floor
کف زمین
real estate
زمین
geodetically
زمین
globe
زمین
soils
زمین
tellus
زمین
earth
زمین
earths
زمین
extra terrestrial
زمین
ground line
خط زمین
ground surface
کف زمین
floored
کف زمین
floors
کف زمین
land n
زمین
grazes
زمین
lackland
بی زمین
grazed
زمین
ground
: زمین
domain
زمین
domains
زمین
floor
کف زمین
terrain
زمین
this earthly round
زمین
globes
زمین
soil
زمین
norland
زمین
ground
زمین
graze
زمین
soiling
زمین
aerospace
جو زمین
acres
زمین
cinder tracks
زمین دو
earthing
زمین
ground
کف زمین
field
زمین
fielded
زمین
rooter
زمین کن
fields
زمین
center line
خط وسط زمین
above the earth
در روی زمین
above the earth
بالای زمین
center stripe
خط میانی زمین
midfield line
خط میانی زمین
circumnavigate
زمین رادورزدن
to go to grass
زمین خوردن
to fall to the ground
زمین خوردن
veld
زمین مرغزار
veldt
زمین مرغزار
to kiss the ground
زمین بوسیدن
change court
تعویض زمین
champaign
زمین مرتفع
certificate of land
قباله زمین
center line
خط میانی زمین
cadastral survey
ممیزی زمین
abuttals
زمین مجاور
badland
زمین لم یزرع
auger
زمین سوراخ کن
variable terrain
زمین متغیر
alkali earth
زمین قلیایی
alkaline earth
زمین قلیایی
bad soil
زمین سست
vantage ground
زمین سرکوب
unplayable
زمین نامناسب
artificial ground
زمین مصنوعی
touchline
خط کنار زمین
backfall
زمین خوردگی
barren land
زمین لم یزرع
abuttals
زمین سرحدی
to send to grass
زمین زدن
broken ground
زمین ناهموار
banquette
زمین بلند
broken country
زمین دوعارضه
variable terrain
زمین دوعارضه
broken country
زمین مضرس
breaking into the ground
فرورفتن در زمین
abuttal
زمین مجاور
border land
زمین مرزی
underground water
اب درون زمین
abuttals
زمین همسایه
touch line
خط کناری زمین
axis of earth
محور زمین
parkland
زمین پارک
lairds
صاحب زمین
laird
صاحب زمین
borderlands
زمین سرحدی
borderland
زمین سرحدی
surface-to-air
زمین به هوا
I fell down.
افتادم زمین
My birthday falls on a Staurday.
جشن زمین
uplands
زمین کوهستانی
uplands
زمین بلند
bog
زمین باطلاقی
bogs
زمین باطلاقی
crusts
پوسته زمین
crust
پوسته زمین
smallholding
زمین کوچک
smallholdings
زمین کوچک
floors
محدوده زمین
floored
محدوده زمین
floor
محدوده زمین
paralysis
زمین گیری
speculation
زمین خواری
upland
زمین کوهستانی
upland
زمین بلند
sidelined
خط کنار زمین
sideline
خط کنار زمین
grounding
ایجاد زمین
grounding
زمین کردن
ground level
تراز زمین
ground level
سطح زمین
west
مغرب زمین
To dig the earth.
زمین را کندن
sidelines
خط کنار زمین
sidelining
خط کنار زمین
basements
زیر زمین
basement
زیر زمین
terrain
زمین عملیات
terrain
نوع زمین
terrain
زمین ناحیه
terrain
عوارض زمین
landward
بسوی زمین
terrestrial
زمین خاکی
voltage to ground
ولتاژ زمین
waste land
زمین موات
wetland
زمین مرطوب
boggy
زمین باطلاقی
grasses
زمین چمن
grass
زمین چمن
faults
شکست زمین
faulted
شکست زمین
fault
شکست زمین
volleyball court
زمین والیبال
playground
زمین بازی
earthquakes
زمین لرزه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com