English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
wild land زمین بایر و لم یزرع
Other Matches
badland زمین لم یزرع
barren land زمین لم یزرع
moored زمین بایر
wastelands زمین بایر
scrub land زمین بایر
wasteland زمین بایر
moor زمین بایر
moors زمین بایر
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
wasteland لم یزرع
wastelands لم یزرع
arid لم یزرع
deserted <adj.> لم یزرع
barren <adj.> لم یزرع
bleak <adj.> لم یزرع
blasted [uninhabitable] <adj.> لم یزرع
desolate <adj.> لم یزرع
barrens لم یزرع
arid بایر
incult بایر
baeyer test ازمون بایر
sterile بی حصل بایر
baeyer strain theory نظریه کرنش- کشیدگی بایر
solon chak خاک شوره زار زمینهای بایر
fallow بایر گذاشته ایش کردن شخم کردن
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground surface کف زمین
land n زمین
grass roots کف زمین
floors کف زمین
ground line خط زمین
cinder track زمین دو
grazes زمین
earth زمین
floor کف زمین
grazed زمین
graze زمین
norland زمین
lackland بی زمین
soiling زمین
cinder tracks زمین دو
soils زمین
globe زمین
earths زمین
floored کف زمین
soil زمین
terrain زمین
geodetically زمین
domain زمین
ground کف زمین
fields زمین
this earthly round زمین
domains زمین
ground زمین
earthing زمین
acres زمین
tellus زمین
acre زمین
rooter زمین کن
extra terrestrial زمین
ground [British] [floor] کف زمین
floor کف زمین
ground : زمین
land زمین
aerospace جو زمین
real estate زمین
globes زمین
fielded زمین
field زمین
ends زمین حریف
occident مغرب زمین
ended زمین حریف
panhandling زمین باریکه
speculation زمین خواری
bogs زمین باطلاقی
science of geology زمین شناسی
end زمین حریف
geology زمین شناسی
oblique compartment زمین مورب
territories زمین ملک
lairds صاحب زمین
rolling country زمین پوشیده
bog زمین باطلاقی
salle d'armes زمین شمشیربازی
sandy soil زمین ماسهای
saturated ground زمین سیراب
nutation اهتزاز زمین
panhandles زمین باریکه
plants در زمین قراردادن
mool زمین خشک
gores زمین سه گوش
floored محدوده زمین
plant در زمین قراردادن
crusts پوسته زمین
goring زمین سه گوش
crust پوسته زمین
natural ground زمین طبیعی
floors محدوده زمین
mixed graze توام زمین
mid court وسط زمین
measuring rod گز زمین پیمایی
panhandled زمین باریکه
paralysis زمین گیری
panhandle زمین باریکه
site building زمین زیربنا
orbit of the earth مدار زمین
marsh land زمین ماندابی
site building زمین ساختمانی
floor محدوده زمین
soil creep زمین خزه
measurement ofland زمین پیمایی
neutral earth زمین خنثی
terrestrial زمین خاکی
predial or prae وابسته به زمین
profile line نیمرخ زمین
ground level تراز زمین
ground level سطح زمین
pronely روبه زمین
west مغرب زمین
planned chart کروکی زمین
protective earthing زمین محافظ
terrain زمین ناحیه
terrain نوع زمین
public d. زمین خالصه
grounding زمین کردن
terrain عوارض زمین
grounding ایجاد زمین
landward بسوی زمین
physical characteristics خصوصیات زمین
plat تکه زمین
pervious ground تراوا زمین
permeable ground زمین تراوا
playing area محدوده زمین
playing court زمین بازی
permeable ground تراوا زمین
sidelining خط کنار زمین
sidelines خط کنار زمین
sidelined خط کنار زمین
sideline خط کنار زمین
terrain زمین عملیات
public domain زمین خالصه
uplands زمین کوهستانی
parcelling تفکیک زمین
paralytic disability زمین گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com