Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
dead group
زمین بیروح
Search result with all words
dead ground
زمین واقع در زاویه بیروح
Other Matches
inanimately
بیروح
arid
بیروح
taming
بیروح
tamest
بیروح
exanimate
بیروح
tames
بیروح
pedestrian
بیروح
tame
بیروح
tamed
بیروح
uninspired
بیروح
insipid
بیروح
tamer
بیروح
vapid
بیروح
life less
بیروح
pedestrians
بیروح
prosish
بیروح
dead area
منطقه بیروح
dead group
زاویه بیروح
meek
بیروح خونسرد
defilade
زاویه بیروح
dead area
زاویه بیروح
stagnate
بیروح شدن
stagnated
بیروح شدن
stagnates
بیروح شدن
stagnating
بیروح شدن
dead zone
زاویه بیروح
in defilade
در زاویه بیروح
defilade
درزاویه بیروح قرار دادن
dead space
زاویه بیروح فضای کور
inert
فاقد نیروی جنبش بیروح
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
floor
کف زمین
earth
زمین
floored
کف زمین
lackland
بی زمین
floors
کف زمین
rooter
زمین کن
land n
زمین
extra terrestrial
زمین
grass roots
کف زمین
cinder track
زمین دو
ground line
خط زمین
ground surface
کف زمین
soils
زمین
fields
زمین
earthing
زمین
soiling
زمین
norland
زمین
domains
زمین
soil
زمین
fielded
زمین
earths
زمین
field
زمین
terrain
زمین
domain
زمین
graze
زمین
tellus
زمین
ground
کف زمین
acres
زمین
acre
زمین
floor
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
globes
زمین
ground
: زمین
ground
زمین
aerospace
جو زمین
this earthly round
زمین
grazes
زمین
geodetically
زمین
grazed
زمین
globe
زمین
real estate
زمین
land
زمین
cinder tracks
زمین دو
ends
زمین حریف
floors
محدوده زمین
measuring rod
گز زمین پیمایی
geology
زمین شناسی
plant
در زمین قراردادن
quick ground
زمین سست
mool
زمین خشک
mid court
وسط زمین
laird
صاحب زمین
mixed graze
توام زمین
speculation
زمین خواری
bogs
زمین باطلاقی
nutation
اهتزاز زمین
plants
در زمین قراردادن
salle d'armes
زمین شمشیربازی
goring
زمین سه گوش
lairds
صاحب زمین
losse earth
زمین خوره
neutral earth
زمین خنثی
marchland
زمین مرزی
natural ground
زمین طبیعی
floor
محدوده زمین
mallet field
زمین چوگان
low land
پستی زمین
paralysis
زمین گیری
floored
محدوده زمین
marsh land
زمین ماندابی
low land
زمین پست
ended
زمین حریف
bog
زمین باطلاقی
gored
زمین سه گوش
gores
زمین سه گوش
crust
پوسته زمین
crusts
پوسته زمین
measurement ofland
زمین پیمایی
end
زمین حریف
lowland
زمین پست
territories
زمین ملک
west
مغرب زمین
plat
تکه زمین
ground level
سطح زمین
ground level
تراز زمین
planned chart
کروکی زمین
grounding
زمین کردن
grounding
ایجاد زمین
physical characteristics
خصوصیات زمین
sideline
خط کنار زمین
sidelined
خط کنار زمین
sidelines
خط کنار زمین
sidelining
خط کنار زمین
pervious ground
تراوا زمین
playing area
محدوده زمین
playing court
زمین بازی
predial or prae
وابسته به زمین
territory
زمین ملک
route
به زمین نشاندن
routes
به زمین نشاندن
punner
زمین کوب
punner
زمین سفت کن
public domain
زمین خالصه
public d.
زمین خالصه
shell
قشر زمین
rammer
زمین کوب
shelling
قشر زمین
protective earthing
زمین محافظ
pronely
روبه زمین
rear court
انتهای زمین
profile line
نیمرخ زمین
permeable ground
زمین تراوا
permeable ground
تراوا زمین
terrestrial
زمین خاکی
basements
زیر زمین
upland
زمین بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com