English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
to clear land زمین راصاف کردن
Other Matches
Is my hat on straight? کلاهم راصاف روی سر گذاشتم ؟
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
grounding زمین کردن
ground زمین کردن
paralyses زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing زمین گیر کردن خنثی کردن
geodesy مساحی کردن زمین
dibble گود کردن زمین
dig , in گود کردن زمین
harrows صاف کردن زمین
search مراقبت کردن از زمین
search کاوش کردن زمین
searches کاوش کردن زمین
to cultivate land زمین را کشت کردن
searches مراقبت کردن از زمین
searched کاوش کردن زمین
harrow صاف کردن زمین
searched مراقبت کردن از زمین
searchingly مراقبت کردن از زمین
searchingly کاوش کردن زمین
terrain spotting تجسس کردن زمین
to work the land زمین را زراعت کردن
to till the soil زمین را کشت کردن
terrain spotting دیدبانی کردن زمین
peneplane فرسوده کردن زمین
to dig out گود کردن زمین
protective earthing زمین کردن حفافتی
peneplain فرسوده کردن زمین
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
grubs زمین کندن جستجو کردن
harrow باچنگک زمین را صاف کردن
harrows باچنگک زمین را صاف کردن
grub زمین کندن جستجو کردن
neutral earth زمین کردن نقطه صفر
grubbed زمین کندن جستجو کردن
photo imagery عکس برداری کردن از زمین
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
bedraggle روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize مطالعه علم زمین شناسی کردن
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
peg out کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
reventment روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
descentheight ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumble از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground : زمین
ground surface کف زمین
fields زمین
floor کف زمین
domains زمین
soil زمین
ground کف زمین
norland زمین
earths زمین
land n زمین
extra terrestrial زمین
lackland بی زمین
land زمین
earth زمین
domain زمین
globe زمین
grazed زمین
globes زمین
grazes زمین
soiling زمین
cinder tracks زمین دو
geodetically زمین
ground [British] [floor] کف زمین
cinder track زمین دو
rooter زمین کن
ground line خط زمین
real estate زمین
floors کف زمین
floored کف زمین
tellus زمین
ground زمین
soils زمین
this earthly round زمین
acres زمین
grass roots کف زمین
earthing زمین
acre زمین
floor کف زمین
terrain زمین
aerospace جو زمین
graze زمین
field زمین
fielded زمین
uplands زمین کوهستانی
playing court زمین بازی
tilth زمین مزروعی
geolatry زمین پرستی
to animals ساکن زمین
geotherm همدمای زمین
cricket field زمین کریکت
above the earth در روی زمین
geoisotherm همدمای زمین
basements زیر زمین
soils خاک زمین
baselines خط انتهای زمین
upland زمین بلند
territories زمین ملک
geoid زمین دیسه
baseline خط انتهای زمین
earthquakes زمین لرزه
palsy زمین گیری
upland زمین کوهستانی
geoid زمین وار
territory زمین ملک
uplands زمین بلند
ground plate صفحه زمین
contour line خط برجستگی زمین
to go to grass زمین خوردن
mixed graze توام زمین
purchases درامدسالیانه زمین
natural ground زمین طبیعی
cripple زمین گیر
purchased درامدسالیانه زمین
glebe زمین خاک
glebe زمین وقف
moor زمین بایر
moored زمین بایر
crippled زمین گیر
graben فرو زمین
continous earth زمین دائمی
greenside در مجاورت زمین
above the earth بالای زمین
blocked قطعه زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com