English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English Persian
natural ground زمین طبیعی
original ground زمین طبیعی
Search result with all words
geophysics علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
landform تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
natural ground level تراز زمین طبیعی
original ground level تراز زمین طبیعی
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
seepage of oil تراوش طبیعی نفت در روی زمین
the lie of the land وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
Other Matches
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
silvan طبیعی
natural right حق طبیعی
natural طبیعی
homebred طبیعی
physical طبیعی
natural bridge پل طبیعی
normal طبیعی
crude copper مس طبیعی
indigenous طبیعی
home born طبیعی
natural foundation پی طبیعی
naturals طبیعی
innate طبیعی
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
natural color رنگ طبیعی
tegmentum پوست طبیعی
matten of course چیز طبیعی
terrestrial occurrence وفور طبیعی
tincal or kal بوره طبیعی
tegmen پوشش طبیعی
physios پیشوند طبیعی
tincal بوره طبیعی
natural year سال طبیعی
naturalistic observation مشاهده طبیعی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
neperian logarithm لگاریتم طبیعی
matter of course چیز طبیعی
apparence شباهت طبیعی
eupnoea تنفس طبیعی
aptitude تمایل طبیعی
au naturel بحالت طبیعی
aptitudes تمایل طبیعی
emmetropis بینایی طبیعی
emmetropia بینایی طبیعی
normalize طبیعی کردن
nonrepresentational غیر طبیعی
normalised طبیعی کردن
normalises طبیعی کردن
orthochromatic رنگ طبیعی
normalizes طبیعی کردن
normal fault گسل طبیعی
natural silk ابریشم طبیعی
normalising طبیعی کردن
asphaltite قیر طبیعی
natural number عدد طبیعی
asphaltic bitumen قیر طبیعی
jardin anglo-chinois باغچه طبیعی
natural magnet مغناطیس طبیعی
natural habitat بوم طبیعی
natural group گروه طبیعی
crude gas گاز طبیعی
physically با قواعد طبیعی
full-size اندازه طبیعی
full size اندازه طبیعی
natural monopoly انحصار طبیعی
natural frequency فرکانس طبیعی
natural purification پالایش طبیعی
natural frequency بسامد طبیعی
natural excitation تحریک طبیعی
natural erosion فرسایش طبیعی
natural products مواد طبیعی
natural language زبان طبیعی
physio پیشوند طبیعی
natural obstacle مانع طبیعی
natural logarithm لگاریتم طبیعی
natural law حقوق طبیعی
wildwood جنگل طبیعی
natural order نظم طبیعی
natural person شخص طبیعی
natural persons اشخاص طبیعی
natural phenomena اثار طبیعی
war of the elements انقلابات طبیعی
life science علوم طبیعی
life sciences علوم طبیعی
natural childbirth زایمان طبیعی
continuous climbing صعود طبیعی
physical science علوم طبیعی
uncanny غیر طبیعی
trim size اندازه طبیعی
natively بطور طبیعی
native language زبان طبیعی
naturalize طبیعی شدن
subnormal غیر طبیعی
naturalizes طبیعی شدن
naturalizing طبیعی شدن
natural recharge تغذیه طبیعی
natural reserves ذخائر طبیعی
natural resin صمغ طبیعی
natural silk ابریشم طبیعی
metaphisical غیر طبیعی
natural sources منابع طبیعی
propensity تمایل طبیعی
propensities تمایل طبیعی
bees wax موم طبیعی
natural ventilation تهویه طبیعی
natrual cement سیمان طبیعی
pozzolan earth سیمان طبیعی
natural abundace فراوانی طبیعی
trass سیمان طبیعی
preposterous غیر طبیعی
natural endowment موهبت طبیعی
natural economy اقتصاد طبیعی
naturalises طبیعی شدن
natural easement حق ارتفاق طبیعی
natural disaster حوادث طبیعی بد
natural disaster بلایای طبیعی
natural competition رقابت طبیعی
natural capacity فرفیت طبیعی
natural bed بستر طبیعی
natural asphalt قیر طبیعی
natural asphalt اسفالت طبیعی
natural agents عوامل طبیعی
naturalising طبیعی شدن
natural vibration نوسان طبیعی
unnaturally غیر طبیعی
immanent justice عدالت طبیعی
preternatural مافوق طبیعی
glacier یخچال طبیعی
galenite سرب طبیعی
supernatural ماوراء طبیعی
landscaping منظره طبیعی
intrinsic طبیعی ذهنی
secundine naturam بطور طبیعی
natural endowments موهبت طبیعی
landscapes منظره طبیعی
supernatural فوق طبیعی
physical sciences علوم طبیعی
full scale اندازه طبیعی
glaciers یخچال طبیعی
phenomenon اثر طبیعی
natural sciences علوم طبیعی
resource endowment منابع طبیعی
physiology علم طبیعی
unnatural غیر طبیعی
seeps تراوش طبیعی
so matic طبیعی جسمی
in situ در جای طبیعی
natural resources منابع طبیعی
seeping تراوش طبیعی
physico theology الهیات طبیعی
sophisticate غیر طبیعی
naturally بطور طبیعی
seeped تراوش طبیعی
seep تراوش طبیعی
inartificial طبیعی غیرصنعتی
in vivo در محیط طبیعی
preternatural غیر طبیعی
pudding stone شفته طبیعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com