English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (12 milliseconds)
English Persian
grid زمین فوتبال
grids زمین فوتبال
playing field زمین فوتبال
playing fields زمین فوتبال
gridiron زمین فوتبال
gridition زمین فوتبال
soccer field زمین فوتبال
Search result with all words
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
team area محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
touchline خط اطراف زمین فوتبال
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
The football field must be marked out. زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
Other Matches
football توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
soccer فوتبال
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
elevens تیم فوتبال
soccer بازی فوتبال
football game بازی فوتبال
canadian football فوتبال کانادایی
left for ward در فوتبال پیشرو چپ
kick about فوتبال هردمبیل
soccer fan [soccer supporter] [American English] طرفدار فوتبال
pigskin توپ فوتبال
football توپ فوتبال
footballers فوتبال بازی کن
eleven تیم فوتبال
boot کفش فوتبال
football fan [British English] طرفدار فوتبال
football بازی فوتبال
association football اتحادیه فوتبال
football club [British Englisch] باشگاه فوتبال
footballs بازی فوتبال
footballer فوتبال بازی کن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
kick off شروع مسابقه فوتبال
football hooligan خرابگر پر سر و صدای فوتبال
American football فوتبال آمریکایی [ورزش]
football fan [American English] طرفدار فوتبال آمریکایی
goalkeepers دروازه بان فوتبال
soccer ball throw پرتاب توپ فوتبال
six man football فوتبال دو تیم 6 نفره
indoor soccer فوتبال داخل سالن
to play soccer فوتبال بازی کردن
to finish the ball into the net با توپ گل زدن [فوتبال]
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
to play football فوتبال بازی کردن
water polo بازی فوتبال ابی
goalkeeper دروازه بان فوتبال
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
scrummage نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum نوعی بازی فوتبال راگبی
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
scrums نوعی بازی فوتبال راگبی
speedball نوعی بازی شبیه فوتبال
Playing football is not my idea of fun . فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
uprights تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
football cleats کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
he is a novice in football در بازی فوتبال تازه کار است
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
fielder بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
Football pool [British English] قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
yardage تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
broomball نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
lineup اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
I am stiff with football. بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
football توپ فوتبال آمریکایی [توپ بیضوی]
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grazes زمین
grazed زمین
graze زمین
land زمین
tellus زمین
terrain زمین
grass roots کف زمین
this earthly round زمین
globe زمین
acre زمین
soil زمین
soiling زمین
soils زمین
floors کف زمین
floored کف زمین
acres زمین
rooter زمین کن
cinder track زمین دو
floor کف زمین
cinder tracks زمین دو
norland زمین
earth زمین
earthing زمین
ground surface کف زمین
domains زمین
domain زمین
real estate زمین
ground : زمین
geodetically زمین
land n زمین
extra terrestrial زمین
lackland بی زمین
earths زمین
ground line خط زمین
fields زمین
field زمین
floor کف زمین
ground کف زمین
globes زمین
ground زمین
aerospace جو زمین
fielded زمین
ground [British] [floor] کف زمین
rolling country زمین پوشیده
rootle زمین راباپوزکندن
ground plate صفحه زمین
ground potential پتانسیل زمین
emblements حاصل زمین
ground effect اثر زمین
ground detector تستر زمین
ground conection اتصال زمین
geological زمین شناسی
ground cushion بالشتک زمین
end زمین حریف
ended زمین حریف
ends زمین حریف
geology زمین شناسی
salle d'armes زمین شمشیربازی
sandy soil زمین ماسهای
emblements محصول زمین
faults شکست زمین
earthling اهل زمین
playing area محدوده زمین
protective earthing زمین محافظ
pronely روبه زمین
earthward بسوی زمین
playing court زمین بازی
field hockey زمین هاکی
grass زمین چمن
landfall ریزش زمین
landfalls ریزش زمین
ground wire سیم زمین
profile line نیمرخ زمین
palsy زمین گیری
earthward بطرف زمین
earthwards سوی زمین
public d. زمین خالصه
earthmoving حرکت زمین
earthing strap تسمه زمین
elevated ground زمین بلند
rear court انتهای زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com