Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English
Persian
border land
زمین مرزی
marchland
زمین مرزی
Search result with all words
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
Other Matches
boundary
مرزی
border
خط مرزی
mete
: خط مرزی
boundaries
مرزی
marginal
مرزی
bordering
خط مرزی
bordered
خط مرزی
borderline
مرزی
paralic
مرزی
border stone
سنگ مرزی
borderline schizophrenia
اسکیزوفرنی مرزی
borderline state
حالت مرزی
boundar trench
نهرچه مرزی
frontalier
نیروهای مرزی
extraterritoriality
برون مرزی
limiting voltage
ولتاژ مرزی
oversea
برون مرزی
marginal test
ازمون مرزی
marginal consciousness
هشیاری مرزی
marginal checking
بررسی مرزی
marginal check
برسی مرزی
marginal check
مقابله مرزی
exterritorial
برون مرزی
outposts
پایگاه مرزی
outpost
پایگاه مرزی
extraterritorial
برون مرزی
frontalier
یکان مرزی
boundary conditions
شرایط مرزی
boundary layer
لایه مرزی
border installations
تاسیسات مرزی
boundary surface
سطح مرزی
boundary trench
نهرچه مرزی
boundary effect
اثر مرزی
critical frequency
فرکانس مرزی
rubicon
مرز خط مرزی
frontier
خط فاصل مرزی
cleavage plane
سطح مرزی
mete
سنگ مرزی
frontier treaty
معاهده مرزی
high seas
ابهای برون مرزی
catchment
حوزه ابریز مرزی
costal frontier
نوار مرزی ساحلی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
frontalier
جزو یکان مرزی
terry
سربازمدافع مرزی انگلیس
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
exterritoriality
حقوق برون مرزی
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
inland
درون مرزی داخله
borderline psychosis
روان پریشی مرزی
borderline mental deficiency
نقص عقلی مرزی
barrier combat air patrol
گشتی مرزی هوایی
extraterritoriality
حقوق برون مرزی
touch in goal
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation
عقب ماندگی ذهنی مرزی
boundaries
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
service line
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
reynolds stress
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
This new frontier incident probably means war.
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
limitrophe
مجاور مرزی مجاور
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
acre
زمین
grass roots
کف زمین
acres
زمین
ground surface
کف زمین
earthing
زمین
graze
زمین
norland
زمین
ground
زمین
ground line
خط زمین
grazes
زمین
grazed
زمین
land
زمین
land n
زمین
geodetically
زمین
soil
زمین
rooter
زمین کن
soiling
زمین
soils
زمین
extra terrestrial
زمین
lackland
بی زمین
floors
کف زمین
aerospace
جو زمین
domains
زمین
floored
کف زمین
floor
کف زمین
real estate
زمین
fields
زمین
ground
: زمین
cinder track
زمین دو
cinder tracks
زمین دو
floor
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
ground
کف زمین
terrain
زمین
globe
زمین
earth
زمین
field
زمین
earths
زمین
tellus
زمین
fielded
زمین
domain
زمین
this earthly round
زمین
globes
زمین
faults
شکست زمین
field of play
زمین بازی
flat ground
زمین تخت
grass
زمین چمن
grasses
زمین چمن
boggy
زمین باطلاقی
playground
زمین بازی
geotropism
زمین گرایی
geological
زمین شناسی
landfall
ریزش زمین
landfalls
ریزش زمین
fault
شکست زمین
faulted
شکست زمین
key terrain
زمین حساس
field hockey
زمین هاکی
emblements
حاصل زمین
geological
زمین شناختی
palsy
زمین گیری
feature line
خط عوارض زمین
emblements
محصول زمین
flat ground
زمین مسطح
foreland
زمین جلوامده
geoid
زمین دیسه
geoisotherm
همدمای زمین
geotherm
همدمای زمین
isogeotherm
همدمای زمین
gridiron
زمین فوتبال
geolatry
زمین پرستی
geosphere
زمین سپهر
geostrategy
زمین شناسی
speculation
زمین خواری
geotaxis
زمین گرایی
glebe
زمین وقف
glebe
زمین خاک
graben
فرو زمین
paralysis
زمین گیری
geoid
زمین وار
geology
زمین شناسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com