Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
Other Matches
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
level land
زمین مسطح
plateau
زمین مسطح
campaign
زمین مسطح
campaigned
زمین مسطح
campaigning
زمین مسطح
campaigns
زمین مسطح
plateaux
زمین مسطح
flat ground
زمین مسطح
plateaus
زمین مسطح
tableland
زمین هموار و مسطح
planation
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
haugh
زمین رسوبی کنار رودخانه
graze
نزدیک به زمین
grazed
نزدیک به زمین
grazes
نزدیک به زمین
hovered
پرواز نزدیک زمین
dig pass
پاس از نزدیک زمین
hovers
پرواز نزدیک زمین
hover
پرواز نزدیک زمین
low level
نزدیک سطح زمین
low level winds
بادهای نزدیک سطح زمین
digger
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
infield
محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
forecourt
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
evolute
بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
laydown bombing
بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
stinker
ادم متعفن وپست
hooch
مشروب قاچاقی وپست
codger
ادم خسیس وپست
groundling
شخص فرومایه وپست
low minded
دارای فکر بد وپست
scaramouche
ادم بزدل وپست
scaramouch
ادم بزدل وپست
low-minded
دارای فکر بد وپست
codgers
ادم خسیس وپست
slums
محلات پر جمعیت وپست شهر
slum
محلات پر جمعیت وپست شهر
infra
پیشوندی بمعنی زیر و پایین وپست
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
even
مسطح
tabulate
مسطح
level
مسطح
tabulated
مسطح
plane
مسطح
leveled
مسطح
planar
مسطح
planing
مسطح
levels
مسطح
tabulates
مسطح
levelled
مسطح
planed
مسطح
planes
مسطح
flat
مسطح
plain
مسطح
plainer
مسطح
plainest
مسطح
plains
مسطح
flattened
مسطح
flattest
مسطح
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
buzzard
ادم لاشخور وپست لاشخور
buzzards
ادم لاشخور وپست لاشخور
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
flatware
فروف مسطح
flat pass
رخده مسطح
portfolios
کانتینر مسطح
rase
مسطح کردن
level
مسطح شدن
level
مسطح کردن
flatly
بطور مسطح
flat pack
بسته مسطح
flat roof
بام مسطح
portfolio
کانتینر مسطح
flat weld
جوش مسطح
levels
مسطح شدن
levelled
مسطح شدن
flatbed plotter
رسام مسطح
levelled
مسطح کردن
square planar
مسطح مربعی
plane figure
شکل مسطح
leveled
مسطح شدن
piggybacks
واگن مسطح
flatbed scanner
پویشگر مسطح
piggyback
واگن مسطح
leveled
مسطح کردن
flatfoot
مسطح شدن کف پا
levels
مسطح کردن
map chart
نقشه مسطح
flat arch
قوس مسطح
clearings
مکان مسطح
area weight balance
ترازوی مسطح
arch flat
طاق مسطح
planar complex
کمپلکس مسطح
planed
صاف مسطح
planing
صاف مسطح
planes
صاف مسطح
planar configuration
پیکربندی مسطح
plane wave
موج مسطح
level point
نقطه مسطح
tabulate
مسطح کردن
clearing
مکان مسطح
tabulated
مسطح کردن
plane
صاف مسطح
tabulates
مسطح کردن
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
flat panel display
صفحه نمایش مسطح
trigonal planar molcule
مولکول مسطح مثلثی
plane
سطح تراز مسطح
tringular planar molecule
مولکول سه گوش مسطح
planed
سطح تراز مسطح
linear polarized light
نور قطبیده مسطح
plane polarized light
نور قطبیده مسطح
planisphere
جهان نمای مسطح
terraced roof
پشت بام مسطح
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
plano concave lens
عدسی مسطح- مقعر
plano convex lens
عدسی مسطح- محدب
door panel
بخش مسطح درب
planing
سطح تراز مسطح
planes
سطح تراز مسطح
plain gypsum lath
[توفان سنگ و گچ مسطح]
sinusoidal projection
نقشه جهان نمای مسطح
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
raft
دگل قایق مسطح الواری
flat bed plotter
رسام با بستر تخت مسطح
rafts
دگل قایق مسطح الواری
boarded
تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
glacier
رودخانه یخ
glaciers
رودخانه یخ
river gravel
شن رودخانه
river
رودخانه
river clay
گل رودخانه
river line
خط رودخانه
rever
رودخانه
rivers
رودخانه
platelet
جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display
وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
the karoon river
رودخانه کارون
stethe
ساحل رودخانه
the river karoon
رودخانه کارون
euphrates
رودخانه فرات
streamed
رودخانه ابراهه
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
stream
رودخانه ابراهه
low water
فروکش اب رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
levee
کناره رودخانه
an open river
رودخانه باز
water system
رودخانه و شعبات ان
alpheus
رب النوع رودخانه
streams
رودخانه ابراهه
strand
لایه رودخانه
head stream
سرچشمه رودخانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com