English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
out door court زمین هوای ازاد
Other Matches
out of door در هوای ازاد
open air در هوای ازاد
out of doors در هوای ازاد
the open هوای ازاد
open exercise ورزش در هوای ازاد
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
genies موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genie موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
serenading ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
serenaded ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenade ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
terrestrial environment وضع عوارض و اب و هوای زمین
tartars نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
redeye موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
gimlets نوعی موشک ازاد هوا به زمین با پرههای تاشونده
gimlet نوعی موشک ازاد هوا به زمین با پرههای تاشونده
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
glide path مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
free air anomaly اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
moist air هوای تر
petticoatsfever هوای زن
air blast هوای دم
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
compressed air هوای فشرده
temperate climate اب و هوای معتدل
carburetor air هوای کاربراتور
emergency air هوای اضطراری
foul weather هوای نامساعد
air breathing هوای تنفسی
secondry air هوای ثانویه
stable air هوای پایدار
drippy هوای گرفته
dead air هوای راکد
exhaust air هوای خروجی
agglutinant هوای التیام
queen's weather هوای باز
raininess هوای بارانی
compressed air هوای متراکم
forced draft هوای با فشار
circulationg air هوای در گردش
air هوای دم هوا
broken weather هوای بی قرار
adverse weather هوای نامساعد
blast roasting تشویه با هوای دم
passion هوای نفس
foul weather هوای خراب
airs هوای دم هوا
In the open air. در هوای آزاد.
swelter هوای گرم
swelters هوای گرم
marsh malaria هوای مردابی
marine climate اب و هوای دریایی
low air pressure فشار هوای کم
intake air هوای ورودی
heavy weather هوای خراب
liquid air هوای مایع
aired هوای دم هوا
hot blast هوای دم داغ
sweltered هوای گرم
heavy weather هوای طوفانی
humid air هوای نمناک
humid air هوای شرجی
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
lour هوای گرفته وابریwerewolf
blasts هوای دم کوره بلند دم
blast هوای دم کوره بلند دم
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast main هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola کوپل هوای گرم
forced draft هوای تحت فشار
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
owl light هوای گرگ و میش
cold fronts پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
blow hot هوای گرم دمیدن
twilight هوای گرگ ومیش
blow cold هوای سرد دمیدن
mouthpiece لوله هوای غواص
free living تسلیم هوای نفس
oh what a nasty weather چه هوای کثیفی است
liquid air container مخزن هوای مایع
cooling blower دمنده هوای سرد
cooling air هوای سرد کننده
mouthpieces لوله هوای غواص
effulge برق هوای باز
warm fronts جبهه هوای گرم
warm front جبهه هوای گرم
saturated air هوای اشباع شده
fair weather دارای هوای صاف
cold front جبهه هوای سرد
secondary airflow جریان هوای فرعی
liquid air هوای مایع شده
mouthguard لوله هوای غواص
torchlight هوای گرگ ومیش
intake air heater گرمکن هوای ورودی
intake air هوای مکیده شده
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
lowered هوای گرفته وابری
lowering هوای گرفته وابری
heatwave موج هوای گرم
ego trips تسلیم به هوای نفس
ego trip تسلیم به هوای نفس
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
air compressor هوای فشرده ساز
heatwave هوای گرم طولانی
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
bleed air هوای کمپرس شده
tire inflation فشار هوای لاستیک
dusk هوای گرگ ومیش
tire pressure فشار هوای لاستیک
Beautiful music ( weather ) . موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves هوای گرم طولانی
lowers هوای گرفته وابری
lower هوای گرفته وابری
heatwaves موج هوای گرم
air tank کپسول هوای غواصی
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
acclimatization توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
air space قشر هوای دیوار خالی
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
To cherish a desire for something . هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something . هوای چیزی را درسر داشتن
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
caliduct پخش کننده هوای گرم
heaving رقص ناو در هوای طوفانی
storm door درب عایق هوای توفانی
inclement weather هوای بسیار سرد یا طوفانی
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermostats تنظیم کننده هوای سرد
brisk air هوای خنک و فرح بخش
self will خود رایی هوای نفس
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
thermostat تنظیم کننده هوای سرد
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
smog هوای الوده به دود وبخار
sidewinder موشک هوا به هوای سایدویندر
thermal target هوای گرم بالارونده برای بالون
She has a craving to travel . دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com