Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
Other Matches
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
neutral earth
زمین کردن نقطه صفر
surface zero
نقطه صفر زمین
perigee
نزدیکترین نقطه مدار به کره زمین
epicentre
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hyperborean
ساکن دورترین نقطه شمالی زمین بسیار سرد
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
succeeding spot
نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
offset distance
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
check point
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
point of fall
نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
choke modulation
مدولاسیون توسط پیچک مدولاسیون پیچکی تضمین پیچکی
ground
زمین کردن
grounding
زمین کردن
dig , in
گود کردن زمین
harrows
صاف کردن زمین
harrow
صاف کردن زمین
dibble
گود کردن زمین
peneplain
فرسوده کردن زمین
to dig out
گود کردن زمین
to work the land
زمین را زراعت کردن
protective earthing
زمین کردن حفافتی
to clear land
زمین راصاف کردن
geodesy
مساحی کردن زمین
to cultivate land
زمین را کشت کردن
to till the soil
زمین را کشت کردن
peneplane
فرسوده کردن زمین
search
مراقبت کردن از زمین
search
کاوش کردن زمین
terrain spotting
تجسس کردن زمین
searchingly
کاوش کردن زمین
searched
مراقبت کردن از زمین
searched
کاوش کردن زمین
searches
مراقبت کردن از زمین
searches
کاوش کردن زمین
searchingly
مراقبت کردن از زمین
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
harrow
باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery
عکس برداری کردن از زمین
grubs
زمین کندن جستجو کردن
grub
زمین کندن جستجو کردن
harrows
باچنگک زمین را صاف کردن
grubbed
زمین کندن جستجو کردن
bedraggle
روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
geologize
مطالعه علم زمین شناسی کردن
solstitium
[نقطه]
انقلاب
[ستاره شناسی]
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
peg out
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
reclaims
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
paralyzed
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
زمین گیر کردن خنثی کردن
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
live out of a suitcase
<idiom>
تنها بایک چمدان زندگی کردن
too many irons in the fire
<idiom>
بایک دست چند هندوانه بلند کردن
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbles
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
coils
حلقه کردن بوبین
coiled
حلقه کردن بوبین
coil
حلقه کردن بوبین
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
three phase four wire system
سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
ground
کف زمین
cinder tracks
زمین دو
land n
زمین
cinder track
زمین دو
floor
کف زمین
ground line
خط زمین
floors
کف زمین
aerospace
جو زمین
floored
کف زمین
acres
زمین
this earthly round
زمین
real estate
زمین
ground surface
کف زمین
domains
زمین
domain
زمین
earth
زمین
land
زمین
norland
زمین
earths
زمین
fields
زمین
ground
زمین
ground
: زمین
grass roots
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
floor
کف زمین
grazes
زمین
lackland
بی زمین
extra terrestrial
زمین
earthing
زمین
fielded
زمین
field
زمین
rooter
زمین کن
soils
زمین
terrain
زمین
tellus
زمین
geodetically
زمین
globe
زمین
soiling
زمین
acre
زمین
grazed
زمین
globes
زمین
soil
زمین
graze
زمین
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
low land
زمین پست
gridition
زمین فوتبال
zamindar
زمین دار
bad soil
زمین سست
land reclamation
ابادانی زمین
badland
زمین لم یزرع
campaign
زمین مسطح
greenside
در مجاورت زمین
land of promise
زمین موعود
tectonic
زمین ساخت
routes
به زمین نشاندن
cripples
زمین گیر
to kiss the ground
زمین بوسیدن
grids
زمین فوتبال
zamindar
مالکین زمین
touch line
خط کناری زمین
land reclamation
عمران زمین
groundskeeper
متصدی زمین
landed
زمین دار
playing area
محدوده زمین
homes
زمین خودی
contour line
خط برجستگی زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com