Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
debatable ground
زمین یامرزمورد دعوا
Other Matches
night brawler
شب دعوا کن
strife
دعوا
dustup
دعوا
quarrel
دعوا ستیزه
discord
دعوا نزاع
quarreled
دعوا ستیزه
contests
رقابت دعوا
contesting
رقابت دعوا
contested
رقابت دعوا
quiteclaim
ترک دعوا
he has nostomach for the fight
سر دعوا ندارد
squeal
دعوا نزاع
squealed
دعوا نزاع
squeals
دعوا نزاع
contest
رقابت دعوا
champerty
شرکت در دعوا
actions
اقامهء دعوا
quarrelled
دعوا ستیزه
action
اقامهء دعوا
quarrels
دعوا ستیزه
imparlance
تعویق دعوا
To be itching fo r a fight . To be on the war path.
سر دعوا داشتن
bust-up
دعوا-مشاجره
dust-ups
جنگ و دعوا
dust-up
جنگ و دعوا
callet
دعوا و غوغا
wrangler
دعوا کننده
disclamation
ترک دعوا
quarreling
دعوا ستیزه
cat-and-dog
<adj.>
پر جنگ و دعوا
quarrelling
دعوا ستیزه
kick up a row
دعوا راه انداختن
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
to quarrel with somebody
<idiom>
با کسی دعوا کردن
brabble
مشاجره کردن دعوا
to instigate an argument
تحریک به دعوا کردن
rival
طرف مقابل دعوا
rivaled
طرف مقابل دعوا
rivaling
طرف مقابل دعوا
rivalling
طرف مقابل دعوا
to instigate an argument
دعوا راه انداختن
rivalled
طرف مقابل دعوا
rivals
طرف مقابل دعوا
disclaim
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaims
ترک دعوا کردن نسبت به
To settle upon a price during a dispute.
<proverb>
میان دعوا نرخ طى کردن .
jars
دعوا و نزاع طنین انداختن
cut both ways
<idiom>
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
jarred
دعوا و نزاع طنین انداختن
jar
دعوا و نزاع طنین انداختن
disclaimed
ترک دعوا کردن نسبت به
to live like cat and dog
دائما با هم جنگ و دعوا داشتن
[زن و شوهر]
They fight like cat and dog .
باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
to stir
[things]
up
دعوا راه انداختن
[اصطلاح روزمره]
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
the nature of the case
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
In a quarrel they do not distribute sweetmeat.
<proverb>
توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
interplead
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
oppugn
مبارزه کردن با دعوا کردن
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
this earthly round
زمین
terrain
زمین
rooter
زمین کن
floored
کف زمین
soils
زمین
tellus
زمین
floors
کف زمین
norland
زمین
floor
کف زمین
cinder tracks
زمین دو
grazes
زمین
cinder track
زمین دو
graze
زمین
grass roots
کف زمین
land n
زمین
globe
زمین
lackland
بی زمین
grazed
زمین
acre
زمین
acres
زمین
land
زمین
soiling
زمین
soil
زمین
earthing
زمین
ground
: زمین
domains
زمین
domain
زمین
ground
کف زمین
ground
زمین
earth
زمین
aerospace
جو زمین
ground surface
کف زمین
real estate
زمین
ground line
خط زمین
geodetically
زمین
extra terrestrial
زمین
floor
کف زمین
fielded
زمین
globes
زمین
field
زمین
fields
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
earths
زمین
borderlands
زمین سرحدی
earth excavating
حفاری زمین
laird
صاحب زمین
lairds
صاحب زمین
earth science
زمین شناسی
bog
زمین باطلاقی
bogs
زمین باطلاقی
earth socket
پریز زمین
earth terminal
ترمینال زمین
speculation
زمین خواری
borderland
زمین سرحدی
pronely
روبه زمین
punner
زمین کوب
punner
زمین سفت کن
earthing
اتصال زمین
earth's crust
پوسته زمین
earth's axis
محور زمین
earth's attraction
ربایش زمین
public domain
زمین خالصه
public d.
زمین خالصه
end
زمین حریف
uplands
زمین کوهستانی
protective earthing
زمین محافظ
profile line
نیمرخ زمین
predial or prae
وابسته به زمین
earth electrode
الکترد زمین
plat
تکه زمین
planned chart
کروکی زمین
crust
پوسته زمین
crusts
پوسته زمین
physical characteristics
خصوصیات زمین
parterre
در طول زمین
difficult terrain
زمین دو عارضه
permeable ground
تراوا زمین
permeable ground
زمین تراوا
glebe
زمین وقف
glebe
زمین خاک
pervious ground
تراوا زمین
playing area
محدوده زمین
parcelling
تفکیک زمین
earth current
برق زمین
earth crust
پوسته زمین
geosphere
زمین سپهر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com