Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 52 (5 milliseconds)
English	Persian
broken marriage	زناشویی گسیخته
Other Matches
disjointed	گسیخته
inconsecutive	بی ربط گسیخته
libertine	افسار گسیخته
libertines	افسار گسیخته
ungovernable	لجام گسیخته
rampant <adj.>	افسار گسیخته
unbridle	لجام گسیخته
disruptive	درهم گسیخته
broken home	خانواده گسیخته
broken homes	خانواده گسیخته
interruptedly	بطور گسیخته
inconsequent	بی ربط گسیخته
unbridle	لجام گسیخته کردن
run riot	لجام گسیخته بودن
disjoin	وضع از هم گسیخته بی تکلیفی
runaway inflation	تورم افسار گسیخته
married state	زناشویی
marriages	زناشویی
matrimony	زناشویی
wedlock	زناشویی
marriage	زناشویی
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb>	جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
marital relations	روابط زناشویی
extramarital	خارج از زناشویی
consummation of marriage	دخول در زناشویی
connubiality	بستگی زناشویی
conjugally	ازراه زناشویی
marital stability	استواری زناشویی
conjugality	حالت زناشویی
conjugal rights	حقوق زناشویی
connubial	وابسته به زناشویی
marital	مربوط به زناشویی
extra-marital	خارج از زناشویی
homogamy	زناشویی بسته
marital instability	نااستواری زناشویی
marriage counselor	مشاور زناشویی
marriage life	زندگی زناشویی
marriage therapy	درمان زناشویی
married happiness	خوشی زناشویی
married life	زندگی زناشویی
marriage counseling	مشاوره زناشویی
matrimonial rights	حقوق زناشویی
marital counseling	مشاوره زناشویی
piecer	درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
to be untiedin marriage	پیوند زناشویی کردن
miscegenation	زناشویی میان نژادی
eyestrings	ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
cat and dog life	زندگی زناشویی که پرازدعوانکبت باشد
jactitation of marriage	دعوی دروغ نسبت به زناشویی
condonation	اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com