Dictiornary-Farsi | زنده زایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
biogenic	زنده زایی
viviparity	زنده زایی


Other Matches

vivisectional	زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection	زنده شکافی تشریح جانور زنده
parthenogenesis	بکر زایی
parturition	بچه زایی
uncleation	هسته زایی
pathogenesis	بیماری زایی
endogen	درون زایی
childbearing	بچه زایی
cosmogony	کیهان زایی
salinization	نمک زایی
report generation	گهارش زایی
viviparity	بچه زایی
siltation	لای زایی
endogeny	درون زایی
spermatogenesis	منی زایی
pulse regeneration	باز زایی تپش
psychedelic	وابسته به توهم زایی
cycloaddition reaction	واکنش حلقه زایی
vivisect	موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
sporogenesis	هاگ زایی هاگ اوری
report generator	گزارش زایی گزارش گیری
sporogeny	هاگ زایی هاگ اوری
full of life	سر زنده
skylarker	زنده دل
liveliest	زنده
livelier	زنده
biogen	زنده زا
coiner	زنده
alacritous	زنده
life full	سر زنده
lively	زنده
live bearing	زنده زا
lighthearted	زنده دل
living	زنده
animate	زنده
plaster of Paris	گچ زنده
animates	زنده
above ground	زنده
vivid	زنده
biotic	زنده
vivific	زنده
fresh-	زنده
lived	:زنده
lived	زنده
cheerful <adj.>	زنده دل
alive	زنده
dashing	زنده دل
live	زنده
freshest	زنده
lively <adj.>	دل زنده
genial <adj.>	دل زنده
cheerful <adj.>	دل زنده
live	:زنده
dapper	زنده دل
fresh	زنده
quick	زنده
viviparous	زنده زا
quickest	زنده
quicker	زنده
gamesome	زنده روح
wanener	شب زنده دار
ground ball	توپ زنده
spirituelle	بشاش سر زنده
live ball	توپ زنده
he suffered at the stake	زنده سوخته شد
spiritous	فعال زنده
wight	موجود زنده
he suffered at the stake	او را زنده سوزاندند
restore to life	زنده کردن
survived <past-p.>	زنده ماندن
calcined lime	اهک زنده
call back to life	زنده کردن
to bring to life	زنده کردن
to call back to life	زنده کردن
to recover to life	زنده کردن
vivify	زنده کردن
vive int	زنده باد!
to see the sun	زنده بودن
to restorative to life	زنده کردن
to restor to life	زنده کردن
biopsy	زنده بینی
in vivo	بافت زنده
long live	زنده باد
lucubration	شب زنده داری
live wire	سیم زنده
restoration to life	زنده سازی
live wires	سیم زنده
pernoctation	شب زنده داری
playable	توپ زنده
protoplast	واحدجرم زنده
quick clay	بتن زنده
quick ening	زنده کننده
long little	زنده باد
living soil	خاک زنده
living polymer	بسپار زنده
inter vivos	در میان زنده ها
irresuscitable	زنده نشدنی
reviviscence	زنده سازی
resusctate	زنده کردن
live load	بار زنده
live steam	بخار زنده
liveliness	زنده دلی
resuscitator	زنده کننده
resurge	زنده شدن
living environment	محیط زنده
living organisms	موجودات زنده
quick lime	اهک زنده
macroconsumer	زنده خوار
resuscitating	زنده کردن
resurrects	زنده کردن
viable	زنده ماندنی
survive	زنده ماندن
vigil	شب زنده داری
activities	زنده دلی
activity	زنده دلی
night waking	شب زنده داری
survivor	شخص زنده
survivors	زنده ماندگان
survived	زنده ماندن
quickened	زنده کردن
resurrecting	زنده کردن
waked	شب زنده داری
wake	شب زنده داری
resurrect	زنده کردن
resuscitates	زنده کردن
good	توپ زنده
resuscitated	زنده کردن
resuscitate	زنده کردن
vigilance	شب زنده داری
verve	زنده دلی
vigils	شب زنده داری
resurrected	زنده کردن
survives	زنده ماندن
surviving	زنده ماندن
quicklime	اهک زنده
revived	زنده شدن
revives	زنده شدن
wakes	شب زنده داری
quickens	زنده شدن
quicken	زنده کردن
biomass	توده زنده
quickens	زنده کردن
quickened	زنده شدن
quicken	زنده شدن
vivas	زنده باد
viva	زنده باد
live	زنده بودن
live	زنده کردن
protoplasm	جرم زنده
anabiosis	زنده سازی
wakeful	شب زنده دار
wakefulness	شب زنده داری
liven	زنده شدن
lived	زنده کردن
lived	زنده بودن
revive	زنده شدن
bioderm	لایه زنده
biophage	زنده خوار
revenant	ادم زنده شده
to bury alive	زنده بگورکردن یاگذاشتن
up with peacel	زنده باد صلح
night owls	ادم شب زنده دار
night owl	ادم شب زنده دار
She wI'll survive . She wI'll pull through.	زنده خواهد ماند
outliving	بیشتر زنده بودن از
outlives	بیشتر زنده بودن از
outlived	بیشتر زنده بودن از
outlive	بیشتر زنده بودن از
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ?	مگر زنده است ؟
To bury blive.	زنده بگور کردن
revitalized	باز زنده ساختن
revitalizing	باز زنده ساختن
revitalizes	باز زنده ساختن
viviparous	جانور زنده زا ولود
to have a wanton imagination	تخیلی زنده داشتن
revitalize	باز زنده ساختن
revitalising	باز زنده ساختن
we are still above ground	هنوز زنده ایم
revitalises	باز زنده ساختن
within living memory	تا انجا که مردمان زنده
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن
being	موجود زنده شخصیت
combat survival	زنده ماندن در رزم
revitalised	باز زنده ساختن
vitality	انرژی و زنده دلی
overlive	بیشتر زنده بودن از
wakes	شب زنده داری کردن
live down	باخاطرات زنده ماندن
waked	شب زنده داری کردن
biomass pyramid	هرم توده زنده
wake	شب زنده داری کردن
necrosis	مردن نسوج زنده
galliard	ادم دل زنده و شاداب
live on	بازهم زنده بودن
live load reduction	کاستن از بار زنده
quick en	زنده کردن نیروبخشیدن به
organism	ترکیب موجود زنده
haleness	سلامت زنده دلی
biogenic	موجد موجود زنده
lump lime	کلوخ اهک زنده