English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
animality زندگی جانوران
Search result with all words
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
Other Matches
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
faunology جانوران
invertebrata جانوران بی مهره
kit بچه جانوران
animal kingdom جهان جانوران
lights ریه جانوران
zoodvnamics فیزیولوژی جانوران
bimana جانوران دودست
menagerie نمایشگاه جانوران
menageries نمایشگاه جانوران
arachnida جانوران عنکبوتی
animals kingdom جهان جانوران
acephali جانوران بیسر
implacentalia جانوران بی جفت
kits بچه جانوران
animalist پیکرنمای جانوران
vermin جانوران موذی
zooplankton جانوران شناور
halobiont جانوران اب شور
faunis الهه جانوران
faunistic وابسته به جانوران
faunae مربوط به جانوران
herbivora جانوران علفخوار
zooid جانورسان شبیه جانوران
verminous پر از حشرات یا جانوران موذی
clawed سرپنجه جانوران ناخن
clawing سرپنجه جانوران ناخن
neontology بررسی جانوران مانده
instinct هوش طبیعی جانوران
claw سرپنجه جانوران ناخن
oestrum شهوت ومستی جانوران
underbody پایین تنه جانوران
terrarium نمایشگاه جانوران خشکی
claws سرپنجه جانوران ناخن
to water [horses, cattle, etc.] آب دادن [به جانوران بومی]
instincts هوش طبیعی جانوران
biosystematic رده بندی جانوران
articulata جانوران حلقه دار
arthropoda جانوران مفصل دار
king of beasts پادشان جانوران :شیر
pincer عضو گازانبری جانوران
wild beasts جانوران وحشی وحوش
pachyder mata جانوران پوست کلفت
animal husband پرورش جانوران اهلی
zootaxy طبقه بندی جانوران
To kI'll animals for food . جانوران را برای غذا کشتن
zoometry اندازه گیری اندامهای جانوران
aquariums نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
vivarium جای نگاهداری جانوران زمینی
aquaria نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
animalcular وابسته به جانوران ذره بینی
lorica پوسته سخت حافظ جانوران
limnologist زیست شناس جانوران اب شیرین
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
seafood غذاهای مرکب از جانوران دریایی
aquarium نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganism جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganisms جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
weasels جانوران پستاندار شبیه راسو
weasel جانوران پستاندار شبیه راسو
somite حلقه یابند بدن جانوران
rodenticide دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
foraminifer جنسی از جانوران ریز ریشه پای
zootechnics روش تربیت ورام کردن جانوران
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny روش تربیت و رام کردن جانوران
polyzoic مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
polyphagous تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
humane killer تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
zoography علم توصیف جانوران وخوی انان
chitin جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
verminate تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
incestuous وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
lethal chamber اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
outbreed جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
herd book نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
sea fire شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
Aborigines سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
inbreed پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
chine مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
pinfold جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
awn الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
roe اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
drag net توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
Brit جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
Brits جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
omnivora جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
oestrual در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
hard roe اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
roe أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
inbreeding تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
heteromorphic جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
lanugo کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
zoophyte انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
labyrinthodon سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
galantine خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
totem poles تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem pole تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
notochord نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
hemoglobin ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
vita زندگی
lifeline خط زندگی
lifelines خط زندگی
lives of great men زندگی
wile a در زندگی
habitancy زندگی
vivification زندگی
lives زندگی
habitance زندگی
life زندگی
eau de vie اب زندگی
living زندگی
togetherness زندگی با هم
existences زندگی
existence زندگی
life instinct غریزه زندگی
life history تاریخچه زندگی
life motto شعار زندگی
life style سبک زندگی
hutment زندگی در کلبه
life sustenance گذران زندگی
lifeway طرز زندگی
incertitude ناپایداری زندگی
living standard سطح زندگی
intravital در زمان زندگی
life experiences تجارب زندگی
happy life زندگی باخوشدل
he lives on air زندگی میکند
intravitam در زمان زندگی
happy life زندگی اسوده
level of living سطح زندگی
life chance مجال زندگی
life cycle دوره زندگی
livable قابل زندگی
joie de vivre نشاط زندگی
single life زندگی مجردی
sequestered life زندگی مجرد
sentience زندگی فکری
scheme of life نقشه زندگی
scheme of life رویه زندگی
rurality زندگی روستایی
renascence زندگی مجدد
redivivus زندگی نویافته
public life زندگی سیاسی
public life زندگی در سیاست
soldiering زندگی سربازی
taedium vitae بیزاری از زندگی
temporal life زندگی موقت
lifestyles شیوهی زندگی
pied-a-terre جای زندگی
pieds-a-terre جای زندگی
social life زندگی اجتماعی
facts of life <idiom> حقایق زندگی
(the) high life <idiom> زندگی تجملاتی
vitalize زندگی دادن
vital energy نیروی زندگی
life of Riley <idiom> زندگی بی دغدغه
uterine life زندگی زهدانی
planetary life زندگی دربدر
parasitism زندگی طفیلی
a life full of incidents زندگی پر رویداد
living death زندگی مرگبار
living expenses هزینه زندگی
living cost هزینه زندگی
living area منطقه زندگی
liveable قابل زندگی
marriage life زندگی زناشویی
Shame on you ! تف بر این زندگی
resident <adj.> محل زندگی
domiciled [law] [politics] <adj.> محل زندگی
monkery زندگی راهبی
life of privation زندگی در سختی
monandry زندگی با یک شوهر
lifestyle شیوهی زندگی
married life زندگی زناشویی
live forever زندگی ابدی
enlivening زندگی بخشیدن
standard of living استاندارد زندگی
standard of living سطح زندگی
bane مخرب زندگی
firesides زندگی خانگی
fireside زندگی خانگی
cost of living هزینه زندگی
symbiosis زندگی تعاونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com