English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
fireside زندگی خانگی
firesides زندگی خانگی
Search result with all words
Most home helps prefer to live out. بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
Other Matches
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
domiciliary خانگی
domestic خانگی
free-range خانگی
households خانگی
household خانگی
indoor خانگی
home-made <adj.> خانگی
homelike خانگی
home like خانگی
homebred خانگی
home-grown خانگی
home computer کامپیوتر خانگی
house-party مجالس خانگی
hens مرغ خانگی
homer کبوتر خانگی
hen مرغ خانگی
store-room انبار خانگی
store-rooms انبار خانگی
home computers کامپیوتر خانگی
lares and penates بتهای خانگی
lar n خدای خانگی
home work کار خانگی
mouses موش خانگی
mouse موش خانگی
household economy اقتصاد خانگی
home consumption مصرف خانگی
house party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house-parties دوره خانگی
gecko مارمولک خانگی
house-party دوره خانگی
store room انبار خانگی
sparrows گنجشگ خانگی
Home appliances لوازم خانگی
house-parties مجالس خانگی
homing pigeons کبوتر خانگی
homing pigeon کبوتر خانگی
houseplant گیاه خانگی
burion سهره خانگی
Calor Gas گاز خانگی
Home appliances وسایل خانگی
homespun بافت خانگی
home-brew مشروبات خانگی
home brew مشروبات خانگی
sparrow گنجشگ خانگی
cottage industry فرآورد خانگی
houseplants گیاه خانگی
domestic fuel سوخت خانگی
cottage industries کارگاه خانگی
domestic waste water فاضلاب خانگی
dishabille جامه خانگی
linnet سهره خانگی
cottage industry کارگاه خانگی
domestic consumption مصرف خانگی
cottage industries فرآورد خانگی
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
eight bit system کامپیوتر خانگی کوچک
homemade خانگی خانه بافت
poultry مرغ خانگی ماکیان
john barleycorn مشروب الکلی خانگی
minorca مرغ خانگی سواحل مدیترانه
jersey giant نژاد ماکیان خانگی بزرگ
domesticity زندگانی خانگی رام شدگی
runt کبوتر خانگی درشت کوتوله
runts کبوتر خانگی درشت کوتوله
audio و معمولاگ در کامپیوترهای خانگی استفاده میشود
giblet احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
Videotex تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
an out match مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
personal ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
compacts مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacting مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacted مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
homes ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
compact مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacted نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compacts نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
compacting نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compact نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
peignoir قطیفه لباسی زنانه لباس خانگی زنانه
wile a در زندگی
vita زندگی
existences زندگی
lives زندگی
life زندگی
existence زندگی
vivification زندگی
lives of great men زندگی
living زندگی
eau de vie اب زندگی
habitancy زندگی
togetherness زندگی با هم
habitance زندگی
lifelines خط زندگی
lifeline خط زندگی
Viewdata سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
living death زندگی مرگبار
liveable قابل زندگی
living expenses هزینه زندگی
monandry زندگی با یک شوهر
monkery زندگی راهبی
animality زندگی جانوران
parasitism زندگی طفیلی
social life زندگی اجتماعی
Shame on you ! تف بر این زندگی
pieds-a-terre جای زندگی
living cost هزینه زندگی
marriage life زندگی زناشویی
lifestyle شیوهی زندگی
joie de vivre نشاط زندگی
married life زندگی زناشویی
concubinage زندگی بطورصیغه
living area منطقه زندگی
livable قابل زندگی
lifestyles شیوهی زندگی
pied-a-terre جای زندگی
happy life زندگی باخوشدل
azoic تهی از زندگی
country life زندگی روشنایی
lifeway طرز زندگی
easy circumstances زندگی راحت
eremitic life زندگی زاهدانه
soldiering زندگی سربازی
living standard سطح زندگی
single life زندگی مجردی
sequestered life زندگی مجرد
level of living سطح زندگی
happy life زندگی اسوده
sentience زندگی فکری
scheme of life نقشه زندگی
public life زندگی سیاسی
he lives on air زندگی میکند
redivivus زندگی نویافته
intravitam در زمان زندگی
intravital در زمان زندگی
renascence زندگی مجدد
incertitude ناپایداری زندگی
rurality زندگی روستایی
scheme of life رویه زندگی
taedium vitae بیزاری از زندگی
public life زندگی در سیاست
eremitism زندگی زاهدانه
vitalize زندگی دادن
vital energy نیروی زندگی
evening of life شام زندگی
ever lasting life زندگی جاویدان
uterine life زندگی زهدانی
temporal life زندگی موقت
live forever زندگی ابدی
life sustenance گذران زندگی
life style سبک زندگی
life motto شعار زندگی
planetary life زندگی دربدر
life instinct غریزه زندگی
life history تاریخچه زندگی
life experiences تجارب زندگی
life cycle دوره زندگی
life chance مجال زندگی
hutment زندگی در کلبه
life expectancy امید زندگی
standard of living معیار زندگی
life insurance بیمه زندگی
standard of living سطح زندگی
afterlife زندگی پس از مرگ
cohabitation زندگی باهم
biographies تاریخچه زندگی
bane مخرب زندگی
standards of living سطح زندگی
life expectancy امید به زندگی
life expectancies امید زندگی
life expectancies امید به زندگی
standard of living استاندارد زندگی
standards of living معیار زندگی
standards of living استاندارد زندگی
cost of living هزینه زندگی
enlivens زندگی بخشیدن
enlivening زندگی بخشیدن
enlivened زندگی بخشیدن
enliven زندگی بخشیدن
lark روش زندگی
a life full of incidents زندگی پر رویداد
life of privation زندگی در سختی
domiciled [law] [politics] <adj.> محل زندگی
biography تاریخچه زندگی
symbiosis زندگی تعاونی
going مشی زندگی
resident <adj.> محل زندگی
larks روش زندگی
livers زندگی کننده
vegetation زندگی گیاهی
modus vivendi روش زندگی
habits زندگی کردن
habit زندگی کردن
liver زندگی کننده
animates زندگی بخشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com