Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
I live a very regular life .
زندگی خیلی منظمی دارم
Other Matches
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
I am very busy today .
امروز خیلی کار دارم
live high off the hog
<idiom>
خیلی تجملاتی زندگی کردن
euryhaline
مستعد زندگی درابهای خیلی شور
to live like animals
[in a place]
در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
micronutrient
ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
He is methodical in his work .
آدم منظمی ؟ ست
She has got regular teeth .
دندانهای منظمی دارد
to get into shape
بشکل منظمی دراوردن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
iam p to of knowing him
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
خیلی تند خیلی خوب
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
emergency
خیلی خیلی فوری
emergencies
خیلی خیلی فوری
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I have a carton of cigarettes
من یک ... دارم.
i maintain
عقیده دارم که ...
I need my e
من دوست دارم
I have a question.
من یک سئوال دارم.
it is in my recollection
یاد دارم
I'm in doubt about it.
من بهش شک دارم.
i wish to stay here
میل دارم ...
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
i intend to stay here
خیال دارم که ...
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
my a is 0 years
من 04سال دارم
I agree.
قبول دارم.
close the door please
خواهش دارم
own a house
خانهای دارم
I have a headache.
من سر درد دارم.
I am standing by you . I am right behind you .
هوایت را دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم
I have an appointment with the dentist.
با دندانساز قرار دارم
I feel like throwing up.
<idiom>
دارم بالا میارم.
I owe her a grudge
حق دارم که با اولج باشم
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
i am famishing
از گرسنگی دارم می میرم
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
i am purposed to go
قصد دارم بروم
i am purposed to go
در نظر دارم بروم
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
i have a hunch that
بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah
به شاه عرض دارم
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
I have a pain in my chest.
سینه درد دارم
I have cigar
من یک سیگار برگ دارم.
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
i humbly request that
خواهش عاجزانه دارم که ...
i am busy at the moment
اکنون کار دارم
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
I feel nauseated.
حالت تهوع دارم.
iam ill bested
موقعیت بدی دارم
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
I believe in God.
من به خدا ایمان دارم.
i am reluctant to go
اکراه دارم از رفتن
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
I like it.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
It pleases me.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I am thinding of going to Europe.
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have all kinds of problems.
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I am going on twenty.
دارم می روم توی 20سالگی ؟
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
I have a steady monthly income.
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
i have worse to tell you
بدتر از این دارم که بشمابگویم
I'm working on it.
دارم روش کار میکنم.
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
i own to having done it
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
much as I'd like to
<idiom>
با اینکه اینقدر دوست دارم
I have to study
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I would like to know the truth.
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
i have a suit to the shah
عریضه برای شاه دارم
do tell me
خواهش دارم بمن بگویید
I am working here non-stop.
یک بند دارم اینجا کار می کنم
i insist that he is innocent
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i have as many books as you
کتاب شما دارید منهم دارم
I would like to learn the truth.
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
i insist on his innocence
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I have a son your age.
پسری دارم بسن ( وسال) شما
I'm starving
[to death]
.
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
I'm sure we can come to some arrangement.
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i rely solely on god...
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I intend to buy a car .
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
i please to do it
خوش دارم که این کار را بکنم
i p to arrange an intrriew
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
My clothes are a witness to my poverty.
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I have a free hand in this matter.
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Could I have a word with you ?
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i intend my son for the bar
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
i insist on your being present
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
From your lips to God's ears!
<idiom>
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
Is there enough time to change trains?
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
lifeline
خط زندگی
habitancy
زندگی
habitance
زندگی
lives
زندگی
wile a
در زندگی
vivification
زندگی
existences
زندگی
living
زندگی
lifelines
خط زندگی
lives of great men
زندگی
eau de vie
اب زندگی
vita
زندگی
life
زندگی
existence
زندگی
togetherness
زندگی با هم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
lark
روش زندگی
larks
روش زندگی
facts of life
<idiom>
حقایق زندگی
concubinage
زندگی بطورصیغه
(the) high life
<idiom>
زندگی تجملاتی
lifetime
دوره زندگی
cohabitation
زندگی باهم
biographies
تاریخچه زندگی
biography
تاریخچه زندگی
lifetimes
دوره زندگی
lifetimes
مدت زندگی
country life
زندگی روشنایی
dwelt
زندگی کرد
lifetime
مدت زندگی
azoic
تهی از زندگی
life motto
شعار زندگی
domiciled
[law]
[politics]
<adj.>
محل زندگی
life instinct
غریزه زندگی
life of privation
زندگی در سختی
life history
تاریخچه زندگی
life experiences
تجارب زندگی
life sustenance
گذران زندگی
life cycle
دوره زندگی
Shame on you !
تف بر این زندگی
uterine life
زندگی زهدانی
life chance
مجال زندگی
living standard
سطح زندگی
level of living
سطح زندگی
life of Riley
<idiom>
زندگی بی دغدغه
resident
<adj.>
محل زندگی
life style
سبک زندگی
afterlife
زندگی پس از مرگ
easy circumstances
زندگی راحت
pieds-a-terre
جای زندگی
soldiering
زندگی سربازی
hutment
زندگی در کلبه
lives
دوران زندگی
modus vivendi
روش زندگی
pied-a-terre
جای زندگی
he lives on air
زندگی میکند
life
دوران زندگی
lifestyles
شیوهی زندگی
joie de vivre
نشاط زندگی
lifestyle
شیوهی زندگی
happy life
زندگی اسوده
vitalize
زندگی دادن
habit
زندگی کردن
vital energy
نیروی زندگی
habits
زندگی کردن
eremitic life
زندگی زاهدانه
eremitism
زندگی زاهدانه
intravitam
در زمان زندگی
intravital
در زمان زندگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com