English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
renascence زندگی مجدد
Other Matches
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
further on مجدد
second مجدد
seconded مجدد
seconds مجدد
furthered مجدد
furthering مجدد
seconding مجدد
renewed مجدد
further مجدد
furthers مجدد
furthermore مجدد
reflorescence مجدد
rerun اجرای مجدد
restatements بیان مجدد
restatement بیان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
retaking گرفتن مجدد
recreations خلق مجدد
recreation خلق مجدد
retakes گرفتن مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
rallied اجتماع مجدد
reassurance اطمینان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
recurrences رویدادن مجدد
reintegration استقرار مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reinfection عفونت مجدد
regeneracy تولید مجدد
regelation انجماد مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reinforcement وضع مجدد
restoration استقرار مجدد
republication انتشار مجدد
reporduce تولید مجدد
reproduction تولید مجدد
reproductions تولید مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
reoccur فهور مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
remotion حرکت مجدد
remarriages ازدواج مجدد
remarriage ازدواج مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
remanding بازداشت مجدد
replenishing تدارک مجدد
reissuing چاپ مجدد
reissues چاپ مجدد
reissued چاپ مجدد
reissue چاپ مجدد
remands بازداشت مجدد
replenishes پرکردن مجدد
retread process تعمیر مجدد
retransmission ارسال مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
replenished تدارک مجدد
remanded بازداشت مجدد
remand بازداشت مجدد
subdivision تقسیم مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
replenish پرکردن مجدد
comeback دستیابی مجدد
comebacks دستیابی مجدد
replenish تدارک مجدد
replenished پرکردن مجدد
retransmission مخابره مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
resurvey بررسی مجدد
recounting شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
re-runs نمایش مجدد
reshipment حمل مجدد
resale حراج مجدد
resale فروس مجدد
recoupment کسب مجدد
retake گرفتن مجدد
recounts شمارش مجدد
resorption مکیدن مجدد
revisit ملاقات مجدد
resupply اماد مجدد
restart شروع مجدد
re-ran نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
revisits ملاقات مجدد
revisiting ملاقات مجدد
revisited ملاقات مجدد
retaken گرفتن مجدد
reloaded پر کردن مجدد
redistribution توزیع مجدد
repaint رسم مجدد
redrew رسم مجدد
redraws رسم مجدد
redrawn رسم مجدد
redraw رسم مجدد
rehearsals تکرار مجدد
rehearsal تکرار مجدد
regenerating تولید مجدد
reallocation تخصیص مجدد
resurgence طغیان مجدد
re claim تقاضای مجدد
crossecheck مقابله مجدد
reload بارکردن مجدد
reload پر کردن مجدد
recrystallization تبلور مجدد
re election انتخاب مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reexport صادرات مجدد
reentrance دخول مجدد
regenerates تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
repayments پرداخت مجدد
repayment پرداخت مجدد
recompile کامپایل مجدد
redirection راهنمایی مجدد
reconversion گرایش مجدد
rededication تقدیم مجدد
rededication اهدا مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconviction محکومیت مجدد
reebtry ورود مجدد
reebtry دخول مجدد
recaption توقیف مجدد
regenerate تولید مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
reapparition فهور مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
reversion ترجمه مجدد
reeducation تربیت مجدد
reebtry تملک مجدد
re establishment تاسیس مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
readjustment سازگاری مجدد
retrial ازمایش مجدد
readjustments سازگاری مجدد
retrial محاکمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
retrials محاکمه مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
re-election انتخاب مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reloads بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
reformat فرمت مجدد
redrawing رسم مجدد
reloading پر کردن مجدد
re attachment توقیف مجدد
reloaded بارکردن مجدد
reloading بارکردن مجدد
wile a در زندگی
habitancy زندگی
existences زندگی
vivification زندگی
existence زندگی
togetherness زندگی با هم
habitance زندگی
eau de vie اب زندگی
life زندگی
vita زندگی
lifeline خط زندگی
lifelines خط زندگی
lives زندگی
living زندگی
lives of great men زندگی
redone شروع مجدد از ابتدا
row wise recalculation محاسبه مجدد سطری
recrudescence فهور مجدد برگشتگی
recarburize کربن گیری مجدد
resave ذخیره سازی مجدد
overpacking لفاف پیچی مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com