Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
temporal life
زندگی موقت
Other Matches
suspension of arms
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
protempore
موقت شاغل مقامی بطور موقت
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
pontoon
پل موقت
temporary
موقت
adhoc
موقت
intrim
موقت
provisional
موقت
interim
موقت
makeshift
موقت
pontoons
پل موقت
pro tempore
موقت
pontoon bridge
پل موقت
provisional
به طور موقت
timbering
چوبست موقت
suspension of arms
اتش بس موقت
tabernacle
پرستشگاه موقت
stopgaps
چاره موقت
stopgap
چاره موقت
lean-tos
پناهگاه موقت
lean-to
پناهگاه موقت
armistice
صلح موقت
armistices
صلح موقت
tentative
ازمایشی موقت
provisional scrip
تصدیق موقت
buffer
حافظه موقت
protem
موقتا موقت
temporary wife
زوجه موقت
short time duty
کار موقت
modulus vivendi
قار موقت
ischemia
کم خونی موقت
kluged
ترسیم موقت
temporary hardness
سختی موقت
temporary marriage
ازدواج موقت
temporary duty
ماموریت موقت
modus vivendi
توافق موقت
temporary road
راه موقت
temporary storage
انباره موقت
temporary storage
حافظه موقت
temporary structures
ساختمانهای موقت
temporary duty
شغل موقت
temporary works
کارهای موقت
temporalty
بطور موقت
term insurance
بیمه موقت
the pro tem chief
رئیس موقت
temporarily
بطور موقت
x site
انبار موقت
suspension
اخراج موقت
suspensions
اخراج موقت
temporary gauge
اشل موقت
dazzle
کوری موقت
brettys
سنگر موقت
bretisee
سنگر موقت
bretise
سنگر موقت
bretesse
سنگر موقت
bretex
سنگر موقت
bretess
سنگر موقت
bridging leon
اعتبار موقت
bridging leon
وام موقت
dazzled
کوری موقت
dazzles
کوری موقت
dazzling
کوری موقت
cofferdam
بند موقت
charge d'affaires of the embassy
کاردار موقت
coffer dam
سد انحرافی موقت
detention pending trial
حبس موقت
interim plan
برنامههای موقت
interim financing
پرداخت موقت
blackout
بیهوشی موقت
false work
حائل موقت
interim certificates
گواهی موقت
drop tank
تانک موقت
debarkation hospital
بیمارستان موقت
blackouts
بیهوشی موقت
hardest
خطای موقت در سیستم
provisorily
بطور شرطی یا موقت
acting sublieutenant
ناوبان دوم موقت
air commodore
سرتیپ موقت هوایی
drug holiday
ترک موقت دارو
locumtenens
کفیل جانشین موقت
harder
خطای موقت در سیستم
provisional statement
صورت وضعیت موقت
provisional scrip
تصدیق موقت سهام
provisional order
دستور موقت اداری
provisional assignee
مدیر تصفیه موقت
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
scrip
گواهی نامه موقت
shadow memory
حافظه ثانوی موقت
interim injunction
حکم توقیف موقت
pontonier
مامور پل موقت سازی
hard
خطای موقت در سیستم
pontoneer
مامور پل موقت سازی
provisionally
بطور موقت عجالتا"
covering note
بیمه نامه موقت
lapse
برگشت انحراف موقت
transient ischemia
کم خونی موضعی موقت
lapses
برگشت انحراف موقت
lapsing
برگشت انحراف موقت
shell
برنامه خروج موقت
shelling
برنامه خروج موقت
shells
برنامه خروج موقت
convening authority
فرماندار موقت نظامی
kludge
سخت افزار موقت
juryrig
برپا کردن موقت
alternate water terminal
بارانداز ابی موقت
convening authority
مقام صلاحیتدار موقت
pontoons
پل موقت نظامی زدن
beach dump
انبار موقت ساحلی
pontoon
پل موقت نظامی زدن
cover note
بیمه نامه موقت
registers
ذخیره موقت دستورات اجرایی
fifo
فضای ذخیره سازی موقت
parleys
مذاکره درباره صلح موقت
tenancy
مدت اجاره مالکیت موقت
tenancies
مدت اجاره مالکیت موقت
kludge
سیستم نرم افزار موقت
progress payments
پرداختهای موقت یا علی الحساب
keyboard buffer
حافظه موقت صفحه کلید
register
ذخیره موقت دستورات اجرایی
juryrig
سوار کردن موقت وسایل
stopgaps
وسیله موقت دریچه انسداد
truces
قرارداد متارکه موقت جنگ
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
truce
متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
parley
مذاکره درباره صلح موقت
truce
قرارداد متارکه موقت جنگ
parleyed
مذاکره درباره صلح موقت
parleying
مذاکره درباره صلح موقت
registering
ذخیره موقت دستورات اجرایی
stopgap
وسیله موقت دریچه انسداد
quia timet
قرار تامین دستور موقت
truces
متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
jumper
اتصال موقت روی تخته مدار
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
jumpers
اتصال موقت روی تخته مدار
transients
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
secondary
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
dazzling
سوسو زدن کور کردن موقت
dazzles
سوسو زدن کور کردن موقت
dazzled
سوسو زدن کور کردن موقت
output
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
dazzle
سوسو زدن کور کردن موقت
transients
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transient
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transient
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
outputs
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
printed
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
clipboards
1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
print
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
blip
عقب زدن اتومبیل بطور موقت
prints
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
clipboard
1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
coffer-dam
[مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
blips
عقب زدن اتومبیل بطور موقت
workfile
یک کپی موقت از برنامه یی که در حال ویرایش است
stacks
ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
register
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
registering
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
tasks
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
registers
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
stationed
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
stations
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
stacked
ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
holding area
منطقه توقف موقت
[هوا فضا]
[هوانوردی ]
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
transient
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transients
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
stack
ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
yard track
ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
habitancy
زندگی
habitance
زندگی
togetherness
زندگی با هم
existences
زندگی
eau de vie
اب زندگی
vita
زندگی
lifelines
خط زندگی
existence
زندگی
vivification
زندگی
wile a
در زندگی
lifeline
خط زندگی
lives of great men
زندگی
lives
زندگی
life
زندگی
living
زندگی
soft
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
scratches
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
softer
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
scratching
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
softest
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
supersedeas
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
intermediate
فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
scratched
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratch
فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
temporary storage
ثبات حافظه موقت برای نتیجه عملیات ALU
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com