Dictiornary-Farsi | زننده کرنر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 185 (8 milliseconds)

English	Persian
cornerman	زننده کرنر


Other Matches

corners	کرنر
cornering	کرنر
corner	کرنر
corner post	محل کرنر
corner flag	پرچم کرنر
corner quadrant	ربه دایره کرنر
concussive	ضربت زننده صدمه زننده
vilest	زننده
bitten	زننده
wetter	نم زننده
loathsome	زننده
forbidding	زننده
viler	زننده
vile	زننده
tarts	زننده
repellents	زننده
acrimonious	زننده
staring	زننده
starring	زننده
mordant	زننده
nastier	زننده
nasties	زننده
nastiest	زننده
nasty	زننده
tart	زننده
hideous	زننده
applauder	کف زننده
nauseam	زننده
unlovely	زننده
water repellent	پس زننده اب
shuffler	زننده
scabrous	زننده
repercussive	پس زننده
repeller	زننده
pit a pat	زننده
odoriferous	زننده
loathful	زننده
percutient	زننده
beater	زننده
squalid	زننده
knocker	زننده
nippy	زننده
repellent	زننده
pungent	زننده
garish	زننده
prickling	زننده
poignant	زننده
clapper	کف زننده
stinking	زننده
knockers	زننده
acrid	زننده
clappers	کف زننده
striker	زننده
strikers	زننده
striking	زننده
pinching	زننده
strikingly	زننده
biting	زننده
pacer	گام زننده
callers	صدا زننده
pertubative	برهم زننده
napper	چرت زننده
caller	صدا زننده
libellant	تهمت زننده
flagellator	تازیانه زننده
flogger	تازیانه زننده
flogger	زننده شلاق
galssy	بی نور زننده
garishly	بطور زننده
gasper	نفس زننده
germinant	جوانه زننده
malodor	بوی زننده
inveigler	گول زننده
kicker	زننده ضربه با پا
knotter	گره زننده
lasher n	سد شلاق زننده
libelant	تهمت زننده
scintillator	جرقه زننده
pricker	سیخ زننده
puddler	بهم زننده
staring red	قرمز زننده
strider	گام زننده
tacker	میخ زننده
tacker	کوک زننده
spicily	بطور زننده
trudger	قدم زننده
ad nauseam	بسیار زننده
harsher	ناگوار زننده
harsh	ناگوار زننده
howlers	جیغ زننده
sourish	به ترشی زننده
slumberer	چرت زننده
sharps	زننده زیرک
sharpest	زننده زیرک
scarifier	تیغ زننده
scintillant	جرقه زننده
harshest	ناگوار زننده
seasoner	چاشنی زننده
seasoner	ادویه زننده
shackler	بخو زننده
shouter	فریاد زننده
sharp	زننده زیرک
howler	جیغ زننده
flagellator	شلاق زننده
calumnious	تهمت زننده
pickier	ضربه زننده
bubbly	جوش زننده
scintillating	جرقه زننده
accusers	تهمت زننده
gaunt	زننده بی ثمر
repugnant	تنفرانگیز زننده
beater	کتک زننده
bubblier	جوش زننده
appellant	تهمت زننده
acrimoniousness	سخن زننده
accusant	تهمت زننده
glare	روشنایی زننده
glared	روشنایی زننده
fizzy	جوش زننده
catterer	چهچه زننده
bubbliest	جوش زننده
repulsive	زننده تنفراور
disturber	برهم زننده
coruscant	برق زننده
estimator	تخمین زننده
accuser	تهمت زننده
crying	جار زننده
dozer	چرت زننده
gaunt	زننده ساختن
calumniator	افترا زننده
glares	روشنایی زننده
picky	ضربه زننده
revolting	بهم زننده
pickiest	ضربه زننده
luridly	کم رنگ وپریده زننده
fulsome	زننده اغراق امیز
repulsively	بطور زننده یا دافع
lurid	کم رنگ وپریده زننده
reddish	مایل بسرخی زننده
swatter	ضربت سخت زننده
rakish	فاجر جلف و زننده
mawkish	بطور زننده احساساتی
trusser	چوب بست زننده
rankly	بطور زننده یابدبو
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
indign	زننده بدون استحقاق
inoffensively	بی انکه زننده باشد
sewers	اگو بخیه زننده
invection	سخن سخت زننده
stench	بوی زننده تعفن
poignantly	بطور تیزیا زننده
incisive speech	سخن تند یا زننده
stenches	بوی زننده تعفن
fetid	دارای بوی زننده
pungently	بطور زننده یا تند
boiling	جوش زننده خشمناک
sewer	اگو بخیه زننده
greeny	بسبزی زننده سبزفام
wheeler	دور زننده چرخ دار
prank	شوخی زننده تزئین کردن
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده
stirring	بهم زننده هیجان اور
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
smacking	سیلی زننده خوش طعم
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
lunger	ضربت زننده جهش کننده
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
smacker	سیلی زننده خوش طعم
deceptive	گول زننده فریب امیز
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
tickler	بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
typeball	یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
incisively	بطور نافذ بطور زننده
pit a pat	بال بال زننده تپیدن