Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
automatic annunciator
زنگ احضار خودکار
Other Matches
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
citation
احضار احضار به بازپرسی
repeals
احضار کردن احضار
citations
احضار احضار به بازپرسی
repeal
احضار کردن احضار
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
autoloader
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check
کنترل خودکار بررسی خودکار
automatics
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
summonses
احضار
summoning
احضار
recalling
احضار
convocation
احضار
citations
احضار
convocations
احضار
citation
احضار
summonsed
احضار
summons
احضار
summonsing
احضار
vocation
احضار
vocations
احضار
calling
احضار
impeachment
احضار بدادگاه
function invocation
احضار تابع
evoking
احضار کردن
evocable
قابل احضار
drop annunciator
زنگ احضار
countermands
احضار کردن
process
احضار کردن
evokes
احضار کردن
evoke
احضار کردن
call to quarters
شیپور احضار
warning sign
علامت احضار
summoner
احضار کننده
countermanded
احضار کردن
countermanding
احضار کردن
vouch
احضار کردن
impeaching
احضار نمودن
impeaches
احضار نمودن
bans
اگهی احضار
banning
اگهی احضار
ban
اگهی احضار
invocations
حکم احضار
invocation
حکم احضار
impeached
احضار نمودن
annunciator
زنگ احضار
spiritism
احضار روح
ouija board
لوح احضار
impeach
احضار نمودن
arraign
احضار نمودن
invokes
احضار کردن
recall
فراخوانی احضار
summoned
احضار کردن
processes
احضار کردن
summoned
احضار فراخواستن
summon
احضار کردن
summon
احضار فراخواستن
recalled
احضار کردن
recalled
فراخوانی احضار
recalls
احضار کردن
recalls
فراخوانی احضار
countermand
احضار کردن
invoke
احضار کردن
invoked
احضار کردن
phantasmagorias
احضار روح
phantasmagoria
احضار روح
invoking
احضار کردن
recall
احضار کردن
subpoena
احضاریه حکم احضار
to summon somebody back
کسی را احضار کردن
gravity drop
زنگ احضار وزنی
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to recall somebody
کسی را احضار کردن
to call somebody back
کسی را احضار کردن
to bring somebody back
کسی را احضار کردن
at his call
بر حسب اخطار یا احضار او
venire faciac
حکم احضار به محکمه
subpoenas
احضاریه حکم احضار
spiritualism
اعتقاد به احضار ارواح
annunciator wire
سیم زنگ احضار
subpoenaing
احضاریه حکم احضار
subpoenaed
احضاریه حکم احضار
seance
جلسه احضار روح
arraignment
احضار به محکمه تعقیب
call-up
احضار برای فعالیتهای نظامی
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
call-up
شیپور احضار بخاطر اوردن
evocation
احاله بدادگاه بالاتر احضار
call up
شیپور احضار بخاطر اوردن
call up
احضار برای فعالیتهای نظامی
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
evocations
احاله بدادگاه بالاتر احضار
conscript
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripted
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts
به خدمت وفیفه احضار کردن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
call-ups
شیپور احضار بخاطر اوردن
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
call-ups
احضار برای فعالیتهای نظامی
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
adduse
احضار کردن بگواهی خواستن
draftee
احضار شده به خدمت نظام
link encryption
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation
عمل خطاب یا احضار کردن نام
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
double click
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic coding
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
minuteman
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
automatic
خودکار
automatic pipet
پی پت خودکار
ballpoint pens
خودکار ها
ballpoints
خودکار ها
ball pens
خودکار ها
pen
خودکار
automatics
خودکار
ballpens
خودکار ها
autonomic
خودکار
self-starter
خودکار
mechnical
خودکار
self acting
خودکار
preset
خودکار
automotive
خودکار
auyomated
خودکار
unattended
خودکار
automatous
خودکار
self-starters
خودکار
unmanned
خودکار
automaticity
خودکار
automatic fire
اتش خودکار
automatic check
ازمایش خودکار
automatic door switch
کلید خودکار در
automatic cutout
قطع خودکار
autogenous welding
جوشکاری خودکار
autofeather
فدر خودکار
automatic controller
مراقب خودکار
auto starter
استارت خودکار
automatic flasher
چشمکزن خودکار
automatic fire
تیراندازی خودکار
automatic tracking
تعقیب خودکار
automatic check
مقابله خودکار
automatic carriage
تعویض خودکار
automatic buret
بورت خودکار
automatic computer
کامپیوتر خودکار
automated office
دفتر خودکار
automatic aiming
تعقیب خودکار
automatic drop
اتصال خودکار
autotrack
تعقیب خودکار
automatic balance
ترازوی خودکار
door switch
کلید خودکار در
automatic loader
بارکن خودکار
automatic circuit breaker
مدارشکن خودکار
automatic bass compensation
بمرسان خودکار
automatic behavior
رفتار خودکار
automatic control
کنترل خودکار
repeating firearm
اسلحه خودکار
push botton
وسایل خودکار
power steering
فرمان خودکار
player piano
پیانو خودکار
mechanical sawmill
اره خودکار
fully automatic
کاملا" خودکار
full automatic
تماما" خودکار
cutout
فیوز خودکار
crane track
جرثقیل خودکار
coach screw
پیچ خودکار
self loading
پرشونده خودکار
self destroying
منفجرشونده خودکار
semiautomatic
نیمه خودکار
sub-machine guns
تیربار خودکار
sub-machine gun
تیربار خودکار
flashguns
فلاش خودکار
semi automatic
نیم خودکار
self test
ازمایش خودکار
ball point pen
قلم خودکار
auyomated
خودکار شده
autotype
چاپ خودکار
automatic steering device
سکان خودکار
automatic rifle
توپ خودکار
automatic rifle
تفنگ خودکار
automatic regulation
تنظیم خودکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com