Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
Other Matches
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
foul mouthed
بدزبان
profane
بدزبان
foul-mouthed
بدزبان
foulmouthed
بدزبان
vituperative
بدزبان
sharp tongued
بدزبان
fishwives
زن بدزبان
fishwife
زن بدزبان
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
abusive
بدزبان توهین امیز
ribald
بدزبان ادم هرزه
stomal
دهان دار وابسته به دهان
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
the old p should be continued
رویه پیش بایدادامه یابد
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
estate in reversion
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
CSLIP
نرخ ارسال داه افزایش می یابد
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
alternates
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternated
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
ox fly
یکجور مگس که بزیرپوست گاو راه می یابد
pipelines
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipeline
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
prosodemic
درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
overnight
مسابقهای که ثبت نام 27ساعت پیش از مسابقه پایان می یابد
west coast computer faire
یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
dynamically
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
dynamic
ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
wash in
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
rarefaction
جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
outdent
خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
prototype
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototypes
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
backward chaining
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
i/o
فایلی که محتوای آن از رسانه ذخیره سازی به رسانه جانبی انتقال می یابد
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
mercantilists
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
mouth
دهان
mouthed
دهان
jib
دهان
jibbed
دهان
jibbing
دهان
polystomatous
دهان
jibs
دهان
mouths
دهان
chops
دهان
mouthing
دهان
gobs
دهان
gob
دهان
OS
دهان
astomatous
بی دهان
slobbering
اب دهان
puss
دهان
slobbered
اب دهان
slobbers
اب دهان
spittle
اب دهان
astomatal
بی دهان
slobber
اب دهان
polystome
دهان
saliva
اب دهان
unmuffle
دهان
potato box
دهان
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
orals
از راه دهان
oral
از راه دهان
cyclostomatous
دهان گرد
throat
صدا دهان
astomatal
فاقد دهان
throats
صدا دهان
cyclostomate
دهان گرد
mouths
در دهان گذاشتن
stomatitis
ورم دهان
stomatous
دهان دار
to shut up
دهان بستن
toho
دهان ببر
widemouthed
دهان باز
mouth-watering
دهان آب انداز
mouthwash
دهان شویه
mouthwashes
دهان شویه
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
stomatic
شبیه دهان
stomatal
وابسته به دهان
stomatal
دهان دار
fomalhaut
دهان ماهی
gymnostomous
برهنه دهان
insalivate
اب دهان زدن به
microstomous
کوچک دهان
mouthy
دهان دار
neb
پوزه دهان
openmouthed
دهان باز
peroral
از راه دهان
rictus
چاک دهان
stomatology
دهان پزشکی
stoma
شکاف دهان
reek
بخار دهان
slobber
دهان را اب انداختن
gags
دهان باز کن
palates
سقف دهان
palate
سقف دهان
spit
اب دهان خدو
fetid
گند دهان
gagging
دهان باز کن
slobbered
دهان را اب انداختن
gagged
دهان باز کن
reeking
بخار دهان
scolded
ادم بد دهان
reeks
بخار دهان
scold
ادم بد دهان
reeked
بخار دهان
slobbers
دهان را اب انداختن
gag
دهان باز کن
slobbering
دهان را اب انداختن
halitosis
گند دهان
spits
اب دهان خدو
mouthing
در دهان گذاشتن
mouth
در دهان گذاشتن
mouthed
در دهان گذاشتن
scolds
ادم بد دهان
spiracular
شبیه سوراخ دهان
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
slobbers
اب دهان روان ساختن
socket
کام
[سقف دهان]
screw up
غنچه کردن دهان
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
trap
نیرنگ فریب دهان
mouthpart
زائده نزدیک دهان
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
orinasal
از دهان و بینی درامده
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
slobbering
اب دهان روان ساختن
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
blurt
از دهان بیرون انداختن
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
swearer
ادم بد دهان وفحاش
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
slobber
اب دهان روان ساختن
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
slobbered
اب دهان روان ساختن
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
muzzles
دهان بند دهنه
gag
دهان بند بستن
mug
ساده لوح دهان
squiggles
در دهان قرقره کردن
fullmouthed
دارای دهان کامل
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
Wellington
چکمه دهان گشاد
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
gagged
دهان بند بستن
clump block
قرقره دهان گشاد
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
muzzled
دهان بند دهنه
muzzling
دهان بند دهنه
spit
اب دهان پرتاب کردن
muzzle
دهان بند دهنه
spits
اب دهان پرتاب کردن
gags
دهان بند بستن
aboral
نقطه مقابل دهان
gagging
دهان بند بستن
mugged
ساده لوح دهان
drool
اب از دهان تراوش شدن
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
drools
اب از دهان تراوش شدن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
drooled
اب از دهان تراوش شدن
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
mugs
ساده لوح دهان
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
hagfish
مارماهی دهان گرد
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
mugging
ساده لوح دهان
squiggle
در دهان قرقره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com