English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (6 milliseconds)
English Persian
hostess زن میزبان
hostesses زن میزبان
land lady زن میزبان
Search result with all words
invite حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invites حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
landladies میزبان
landlady میزبان
identification حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
identification تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
host سپاه میزبان
host آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
host میزبان
hosted سپاه میزبان
hosted آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
hosted میزبان
hosting سپاه میزبان
hosting آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
hosting میزبان
hosts سپاه میزبان
hosts آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
hosts میزبان
entertainer میزبان
entertainers میزبان
host computer کامپیوتر میزبان
host computers کامپیوتر میزبان
ectogenic قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
end system پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
end system روی اینترنت کامپیوتر اصلی یا میزبان که به اینترنت وصل است
endobiotic زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
ES IS سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
he officiated as host میزبان شد
homoecious دارای یک میزبان درتمام دوره زندگانی
host country کشور میزبان
host crystal بلور میزبان
host guest chemistry شیمی میزبان- میهمان
host nation کشور میزبان
host operating system سیستم عامل میزبان
mirror writing shadow reading کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com