Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English
Persian
subsoil drainage
زهکشی زیرزمینی
Other Matches
water displacement
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
clandestine
سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
drainage
زهکشی
water lowering
زهکشی
sewerage
زهکشی
drain joints
درز زهکشی
sheep drains
جویچههای زهکشی
subsoil pipe
لوله زهکشی
header pipe
لوله زهکشی
drainage hypothesis
فرضیه زهکشی
field drain pipe
لوله زهکشی
aeration drainage
زهکشی تهویهای
dendritic drainage
زهکشی شجری
drain openings
درز زهکشی
drain pipe
لوله زهکشی
drainage gallery
مجرای زهکشی
drainge area
حوزه زهکشی
drain
زهکشی کردن
draining
زهکشی کردن
drains
زهکشی کردن
water displacement
زهکشی کردن
drained
زهکشی کردن
waterway
زهکشی دور ناو
inherited drainage
شبکه زهکشی طبیعی
tide drain
زهکشی کردن با لوله
drain without pipe
زهکشی بدون لوله
waterways
زهکشی دور ناو
sewarage
زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
ground water
اب زیرزمینی
cellar
زیرزمینی
underground water
اب زیرزمینی
underground
زیرزمینی
cellars
زیرزمینی
subsurface ice
یخ زیرزمینی
subsurface water
اب زیرزمینی
subterranean
زیرزمینی
kobold
غول زیرزمینی
subsoil irrigation
ابیاری زیرزمینی
underground mine
معدم زیرزمینی
underdrain
زهکش زیرزمینی
underground furnace
کوره زیرزمینی
under ground mining
استخراج زیرزمینی
under ground working
استخراج زیرزمینی
fixed ground water
اب زیرزمینی ماندگار
underground cable
کابل زیرزمینی
subbing
ابیاری زیرزمینی
ground water trench
بریدگی اب زیرزمینی
ground water table
سفره اب زیرزمینی
ground water table
سطح اب زیرزمینی
ground water storage
اب انباشت زیرزمینی
mattamore
انبار زیرزمینی
ground water basin
حوزه اب زیرزمینی
under ground survey
برداشت زیرزمینی
ground water
ابهای زیرزمینی
ground water runoff
جریان زیرزمینی
grottos
غار زیرزمینی
burrows
سوراخ زیرزمینی
grotto
غار زیرزمینی
underground
شبکه زیرزمینی
mine
راه زیرزمینی
cavern
حفره زیرزمینی
caverns
حفره زیرزمینی
grottoes
غار زیرزمینی
tunnelled
دالان زیرزمینی
tunneled
دالان زیرزمینی
burrowing
سوراخ زیرزمینی
burrowed
سوراخ زیرزمینی
tunnels
دالان زیرزمینی
earth house
خانه زیرزمینی
dug out
پناهگاه زیرزمینی
mined
راه زیرزمینی
mines
راه زیرزمینی
burrow
سوراخ زیرزمینی
camouflet
حفره زیرزمینی
tunnel
دالان زیرزمینی
tunneling
دالان زیرزمینی
atomic underground burst
ترکش زیرزمینی اتمی
under ground
راه اهن زیرزمینی
underground railway
راه اهن زیرزمینی
metro
راه آهن زیرزمینی
metros
راه آهن زیرزمینی
rhizmatous
دارای ساقه زیرزمینی
hypogeum
قسمت زیرزمینی بنا
hydrogeology
بررسی ابهای زیرزمینی
underground
راه اهن زیرزمینی
kanat
کانالهای زه کشی زیرزمینی
fluctutaion of water table
نوسان سفره اب زیرزمینی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
endophagous
تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
silo
مخزن زیرزمینی غلات و غیره
culvert
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
rhizomatous
دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
culverts
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
magazine space
زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
retrench
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
lateral
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
intrapermafrost water
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
dowse
پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
accross the slope system
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
keyth rope system
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
observation pipe
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
suprapermafrost
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
junction well
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
mole hill
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
earths
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com