English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
English Persian
anergasia زوال کارکرد
Other Matches
functions کارکرد
function کارکرد
functioned کارکرد
workings {pl} کارکرد
mechanics {pl} کارکرد
functionality کارکرد
emergency operation کارکرد
functioning [manner of functioning] کارکرد
earning کارکرد
operation کارکرد
way of functioning کارکرد
running کارکرد
mode of operation [Technology] کارکرد
manner of functioning کارکرد
functional principle [Technology] کارکرد
come down زوال
declines زوال
consumption زوال
declining زوال
decadency زوال
downfall زوال
downcome زوال
epp زوال
fadeaway زوال
sublation زوال
tailspin زوال
declined زوال
ebb زوال
loss زوال
decay زوال
deterioration زوال
decayed زوال
decaying زوال
decays زوال
falling off زوال
ebbs زوال
ebbing زوال
falling-off زوال
ebbed زوال
chute زوال
decline زوال
decadence زوال
chutes زوال
fall زوال
open shot با کارکرد ازاد
open shop با کارکرد ازاد
motor function کارکرد حرکتی
mental function کارکرد ذهنی
returning عملکرد کارکرد
mand function کارکرد خواستاری
optimal performance کارکرد بهینه
secondary function کارکرد ثانوی
tact function کارکرد نامیدن
functionalism کارکرد گرایی
return عملکرد کارکرد
returned عملکرد کارکرد
outputs کارکرد فرفیت
adaptive functioning کارکرد انطباقی
output کارکرد فرفیت
ego function کارکرد خود
returns عملکرد کارکرد
empty running کارکرد خالی
empty running کارکرد بی اثر
self naughting زوال نفس
evanescence زوال تدریجی
depersonalization زوال شخصیت
decline زوال انحطاط
degenerative <adj.> زوال آفرین
declining industry صنعت رو به زوال
declining زوال انحطاط
downfallen زوال یافته
falling market بازار رو به زوال
declined زوال انحطاط
declines زوال انحطاط
dementia زوال عقل
caducity قابل زوال
localization of function موضع یابی کارکرد
diaschisis کارکرد پریشی جانبی
dementia praecox زوال عقل پیشرس
alcoholic dementia زوال عقل الکلی
lapses زوال سپری شدن
adiadokinesis زوال حرکات تناوبی
lapse زوال سپری شدن
pseudodementia زوال عقل کاذب
depigmentation زوال رنگ دانه
senile dementia زوال عقل پیری
dementia paralytica زوال عقل فلجی
imperishably بطور زوال ناپذیر
epileptic dementia زوال عقل صرعی
lapsing زوال سپری شدن
dementia infantilis زوال عقل کودکی
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
presenile dementia زوال عقل پیش پیری
lysis زوال وفساد سلول وغیره
crumblings فاسد شده زوال یافته
dementia زوال عقل [نوعی بیماری] [پزشکی]
lysate محصول زوال وفساد تدریجی سلول
tut work کاری که مزد ان از روی کارکرد داده میشود
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
defected آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defecting آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com