English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
cutting angle زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
Other Matches
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
biaxial deformation خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
wafers یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafer یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
smatterer کسیکه بریده بریده حرف میزند
masks طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
mask طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
gasp بریده بریده نفس کشیدن
gasped بریده بریده نفس کشیدن
gasping بریده بریده نفس کشیدن
staccato بطور بریده بریده اداکردن
gasps بریده بریده نفس کشیدن
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
giggling با نفس بریده بریده
giggles با نفس بریده بریده
giggled با نفس بریده بریده
giggle با نفس بریده بریده
broken sleep خواب بریده بریده
slash بریده بریده کردن
slashes بریده بریده کردن
slashed بریده بریده کردن
equiangular دارای زوایای مساوی
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
vertical angles گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
acroterium یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
abac scale وسیله اندازه گیری زوایای با قوس بزرگ در سیستم مرکاتور
theodolite دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
theodolites دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
tail planes سطوح دم
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
composite area سطوح مرکب
At lower levels. در سطوح پایین تر
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fret [نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
energy gap فاصله سطوح انرژی
isothermal layer سطوح هم حرارت اب دریا
altitude separation حد سطوح مبنای ارتفاع
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
aloft سطوح بالا در بالای
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
calyculate دارای سطوح حفره دار
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
ailavator سطوح فرامین روی بال
fairing صاف کاری سطوح ائرودینامیکی
formwork at cirved section قالب بندی در سطوح منحنی
formwork unexposed قالب بندی سطوح نامرئی
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
tail boom پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
bright work سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
isotherm follower دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
fogging مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
adhesion اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
variable camber سطوح هادی گاز به داخل توربین
facets سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facet سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
full rubber حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
air foil سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
adsorption انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
edge notched لب بریده
cut بریده
interrupted line خط بریده بریده
cuts بریده
brokenly بریده بریده
lobed بریده بریده
by snathces بریده بریده
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
rotor incidence زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
bulk yarn نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
chop ضربه بریده
uncut بریده نشده
to pant for breath بریده دم زدن
premorse بریده شده
lumber تیر بریده
lumbered تیر بریده
gasping نفس بریده
sawn joint درز بریده
lumbering تیر بریده
sectile بریده شدنی
lumbers تیر بریده
cluttering بریده گویی
intrenchant بریده نشدنیentrench
exploded view منظره بریده
ellipsis بریده گویی
gasp نفس بریده
chopped ضربه بریده
gasped نفس بریده
bonnyclabber شیر بریده
gasps نفس بریده
chopped پاس بریده
dimension stone سنگ بریده
chop پاس بریده
crop eared گوش بریده
sectional قطعه قطعه بخشی
fritter قطعه قطعه کردن
fritters قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
segments قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fragment قطعه قطعه کردن
fragmenting قطعه قطعه کردن
fragments قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
inhibiting اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
gust lock قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
brokenly بطور شکسته یا بریده
to fall off سواشدن بریده شدن
cut back bitumens قیرهای محلول پس بریده
parings ناخن بریده شده
mutilated اندام بریده مغلوط
paring ناخن بریده شده
dissevere جداشدن بریده شدن
shoot set پاس تیز یا بریده
actuating horns اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
to turn sour بریده شدن [آشپزی و غذا]
skived قسمت بریده چرم نواره
julienne ابگوشت سبزیجات بریده شده
to go off [ British E] بریده شدن [آشپزی و غذا]
to turn بریده شدن [آشپزی و غذا]
skives قسمت بریده چرم نواره
skive قسمت بریده چرم نواره
skiving قسمت بریده چرم نواره
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
aerodynamic heating افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
exploded view منظره شکافته شده مدل بریده
control surface angle زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
scrapping عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
scrapped عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
to slit hide into thongs پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
scraps عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
dimension stone سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
cut brackets [تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
The milk [the wine] has already turned [gone off] . شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
brinelling دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
moustaches سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
Afshan [all-over pattern] طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
to halve two timbers دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
x cut crystal کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
inscribe حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribed حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribes حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribing حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
deep stall وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
stenciled ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciling ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencils ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencil ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
altitude separation اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
click art صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
flowchart صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
selection نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selections نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
flow diagram صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
head-shrinker کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
pastes درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
paste درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pasting درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbook مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
pasted درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
scrapbooks مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
biased fabric پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
to have to باید
should باید
there is a rule that... که باید.....
maun باید
must باید
outh باید
in due f. باید
shall باید
the f. of a table باید
ought باید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com