| Total search result: 302 (15 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
| ordered pair |
زوج مرتب [ریاضی] |
|
|
|
|
| Search result with all words |
|
| periodic |
که مرتب رخ میدهد |
| periodical |
که مرتب رخ میدهد |
| wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
| waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
| waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
| waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
bag |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
| bags |
تعدادی از اجزای نا مرتب |
| neat |
شسته و رفته مرتب |
| neat <adj.> |
مرتب |
| neater |
شسته و رفته مرتب |
| neater |
مرتب |
| neatest |
شسته و رفته مرتب |
| neatest |
مرتب |
| planner |
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب |
| planners |
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب |
| file |
دسته کاغذهای مرتب |
filed |
دسته کاغذهای مرتب |
| exchange |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanged |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanges |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| exchanging |
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند |
| card |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
| cards |
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند |
| stream |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
| streamed |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
| streams |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
| weighting |
مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها |
| organisations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| organization |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
| organizations |
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند |
service |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| serviced |
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و.. |
| number |
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب |
| numbers |
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب |
| gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
| list |
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی |
| list |
مجموعه موضوعات مرتب شده داده |
| manager |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
| managers |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
| job |
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای |
| job |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| jobs |
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای |
| jobs |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
| relative |
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد |
| collection |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| collections |
و مرتب کردن در پایگاه داده |
| graduate |
مرتب کردن |
| graduates |
مرتب کردن |
| graduating |
مرتب کردن |
series |
گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند |
| listing |
خط وط برنامه چاپ شده یا نمایش داده شده به صورت مرتب |
| listings |
خط وط برنامه چاپ شده یا نمایش داده شده به صورت مرتب |
| queue |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
| queue |
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش |
| queue |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
| queued |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
| queued |
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش |
| queued |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
| queueing |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
| queueing |
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش |
| queueing |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
| queues |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
| queues |
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش |
| queues |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
| cyclic |
عملی که مرتب تکرار میشود |
structure |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
| structures |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
| structuring |
روش منط قی یا مرتب برنامههای اسمبلی |
| surf |
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات |
| supervisor |
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند |
| supervisors |
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند |
| unjustified |
که مرتب نشده است |
| organizational |
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است |
| prissy |
مرتب |
| reference |
لیست موضوعات مرتب شده |
| reference |
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند |
| references |
لیست موضوعات مرتب شده |
| references |
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند |
| set |
نهادن مرتب کردن |
| sets |
نهادن مرتب کردن |
| setting up |
نهادن مرتب کردن |
| array |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |
| array |
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه |
| arrays |
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند. |
| arrays |
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه |
| right |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| righted |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| righting |
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد |
| post |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
| post- |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
| posted |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
| posts |
که در زمان چاپ و نه روی صفحه نمایش مرتب شود |
| serial |
مرتب |
| serials |
مرتب |
| preventative |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
| irregular |
نا مرتب |
| continuous |
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد |
| Other Matches |
|
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند |
| sorted |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| sorts |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
sort |
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند |
| merge sorting algorithm |
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند |
| sorted |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
sort |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| sorts |
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند |
| filing |
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند |
| sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
| bubble sort |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
format |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| formats |
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک |
| orderlies |
مرتب |
| tidy <adj.> |
مرتب |
| orderly |
مرتب |
| systematic |
مرتب |
| regular <adj.> |
مرتب |
| kilter |
مرتب |
| trims |
مرتب |
| methodic |
مرتب |
| trimmest |
مرتب |
trim <adj.> |
مرتب |
| regulars |
مرتب |
| he was neat |
مرتب |
| tidied |
مرتب |
| tidying |
مرتب |
| index |
مرتب کر دن |
| tidies |
مرتب |
| proper <adj.> |
مرتب |
| tidier |
مرتب |
| indexed |
مرتب کر دن |
| decent <adj.> |
مرتب |
| indexes |
مرتب کر دن |
| tidiest |
مرتب |
| well-groomed |
مرتب |
| ordered |
مرتب |
| businesslike |
مرتب |
| business like |
مرتب |
| well-ordered <adj.> |
مرتب |
| well groomed |
مرتب |
| presentable <adj.> |
مرتب |
| straight <adj.> |
مرتب |
| in good order <adj.> |
مرتب |
| shipshape |
مرتب |
| uncluttered <adj.> |
مرتب |
| steady <adj.> |
مرتب |
| fair <adj.> |
مرتب |
| arranging |
مرتب کردن |
| arranges |
مرتب کردن |
| collated |
مرتب کردن |
| concerts |
مرتب کردن |
| concert |
مرتب کردن |
| collates |
مرتب کردن |
| collating |
مرتب کردن |
intrinsic |
مرتب شایسته |
| cleaned |
مرتب کردن |
| cleans |
مرتب کردن |
| cleanest |
مرتب کردن |
| arranged |
مرتب کردن |
| arrange |
مرتب کردن |
| marshal |
مرتب کردن |
| marshaled |
مرتب کردن |
| marshalled |
مرتب کردن |
| marshals |
مرتب کردن |
| tidies |
مرتب کردن |
| tidier |
مرتب کردن |
| straight |
راحت مرتب |
| straighter |
راحت مرتب |
| straightest |
راحت مرتب |
| tidied |
مرتب کردن |
| tidiest |
مرتب کردن |
| tidy |
مرتب کردن |
| tidying |
مرتب کردن |
| trims |
مرتب پاکیزه |
| trimmest |
مرتب پاکیزه |
trim |
مرتب پاکیزه |
| regularizing |
مرتب کردن |
| regularizes |
مرتب کردن |
| regularized |
مرتب کردن |
| neatly <adv.> |
بصورت مرتب |
| regularize |
مرتب کردن |
| regularising |
مرتب کردن |
| regularises |
مرتب کردن |
| regularised |
مرتب کردن |
| collocating |
مرتب کردن |
| collocates |
مرتب کردن |
| collocated |
مرتب کردن |
| collocate |
مرتب کردن |
sorting |
مرتب نمودن |
| straighten up <idiom> |
مرتب کردن |
| Shipshape . In apple pie order. |
مرتب ومنظم |
| unrehearsed |
ازقبلآماده - مرتب |
| well ordered |
مرتب و منظم |
| well conditioned |
مرتب و منظم |
| to map out |
مرتب کردن |
| collate |
مرتب کردن |
| duly <adv.> |
بصورت مرتب |
| riptide |
جریان اب نا مرتب |
| queerly |
بطور مرتب |
| orderly <adv.> |
بطور مرتب |
| tidily <adv.> |
بطور مرتب |
| neatly <adv.> |
بطور مرتب |
| duly <adv.> |
بطور مرتب |
| orderly <adv.> |
بصورت مرتب |
| tidily <adv.> |
بصورت مرتب |
| put straight |
مرتب کردن |
| partially ordered |
پاره مرتب |
| to cleanvp |
مرتب کردن |
| clean |
مرتب کردن |
| clear up |
مرتب کردن |
| j'adoube |
مرتب می کنم |
| lineup |
مرتب کردن |
| draw up |
مرتب کردن |
| to put to rights |
مرتب کردن |
| Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape . |
مرتب ومنظم |
| ordered pair |
جفت مرتب |
| order |
مرتب کردن |
| set in order |
مرتب کردن |
| marshaling |
مرتب کردن |
| fix up |
مرتب کردن |
| ordering |
مرتب سازی |
| descending sort |
مرتب سازی نزولی |
| distributive sort |
مرتب کردن توزیعی |
| external sort |
مرتب سازی خارجی |
| selection sort |
مرتب کردن گزینشی |
| bubble sort |
مرتب کردن حبابی |
| collating sort |
مرتب کردن داده |
| block sort |
مرتب کردن بلاکی |
| ripple sort |
مرتب کردن موجی |
| ascending sort |
مرتب سازی صعودی |
| neatly |
بطور مرتب و اراسته |
| shipshape |
مرتب کردن منظم |
| to fix up |
مرتب کردن جادادن |
| sort field |
فیلد مرتب سازی |
| sort field |
میدان مرتب سازی |
| major sort |
مرتب سازی اصلی |
| reorder |
دوباره مرتب کردن |
| redd |
مرتب کردن رهاساختن |
| quicksort |
مرتب کردن سریع |
| ordered tree |
درخت مرتب شده |
| magnetic tape sorting |
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی |
| tree sort |
مرتب کردن درختی |
| internal sort |
مرتب سازی داخلی |
| indexical |
مرتب بشکل فهرست |
| pick up <idiom> |
تمیز ،مرتب کردن |
| She keep son bothering me . |
مرتب مزاحم من است |
| insertion sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن |
| internal sort |
مرتب کردن درونی |
| oscillating sort |
مرتب کردن نوسانی |
| primp |
مرتب ومنظم ساختن |
| square |
مرتب کردن کلاه |
| squared |
مرتب کردن کلاه |
| squares |
مرتب کردن کلاه |
| squaring |
مرتب کردن کلاه |
| tabular |
مرتب شده در یک جدول |
| data processing |
مرتب کردن داده ها |
| My stomach is out of order. |
مزاجم مرتب کارنمی کند |
| multireel sorting |
مرتب کردن چند حلقهای |
| clear the decks <idiom> |
همه جارا مرتب کردن |
| multipass sort |
مرتب سازی چند عبوری |
| churchgoers |
کسی که مرتب به کلیسا میرود |
| neaty |
بطور مرتب و اراسته بسادگی |
| polyphase sort |
مرتب کردن چند فازی |
| radix sorting algorithm |
الگوریتم مرتب کردن مبنایی |
| churchgoer |
کسی که مرتب به کلیسا میرود |
| sorting network |
شبکه مرتب کردن داده ها |
| multipass sort |
مرتب کردن چند گذری |
| juxtaposition |
مرتب کردن موضوعات در کنار هم |
| sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
coherent |
مرتب و دارای نظم متوالی |
| alphanumeric sort |
مرتب نمودن الفبا عددی |
| sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
| sequential |
مرتب شده به صورت ترتیبی |
| card sorter |
دستگاه مرتب کننده کارت |
| multifile sorting |
مرتب کردن چند فایلی |
| griper |
کسیکه مرتب شکایت میکند |
| exchange sorting algorithm |
مرتب کردن به روش حبابی |
| alphameric |
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم |
| scheduling |
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها |
| selective |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| quicksort |
روش مرتب کردن سریع فایل |
| filing system |
نرم افزار مرتب سازی فایل |
| minor sort |
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی |
| selectively |
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب |
| superfix |
تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن |
| organising |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| make room for someone or something <idiom> |
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن |
| organises |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organize |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| organizes |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| loops |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
| organizing |
مرتب کردن ارایش دادن موضع |
| looped |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
loop |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
| adjusts |
مرتب کردن مهره شطرنج ژادوب |