Dictiornary-Farsi | زیاداستعمال کردن کهنه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (20 milliseconds)

English	Persian
hach	زیاداستعمال کردن کهنه


Other Matches

hackney	مبتذل کردن زیاداستعمال شده
aging	کهنه کردن
ages	کهنه کردن
age	کهنه کردن
antiquate	کهنه کردن
burning	دوارشور کردن فرش جهت کهنه کردن ظاهر آن
to pick rags	کهنه برچینی کردن
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
clouted	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouts	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
antique wash	دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
chemical wash	کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
olden	کهنه
fustier	کهنه
pokey	کهنه
weatherbeaten	کهنه
timeworn	کهنه
archaic	کهنه
fustiest	کهنه
dowdy	کهنه
outworn	کهنه
fusty	کهنه
trite	کهنه
wadding	کهنه
dossil	کهنه
mucid	کهنه
tatters	کهنه
ragged	کهنه
kettle holder	کهنه
antiques	کهنه
obsolete	کهنه
worm eaten	کهنه
obsolescent	کهنه
worn out	کهنه
ragman	کهنه خر
behindhand	کهنه
poky	کهنه
tacky	کهنه
obsolescence	کهنه گی
worn-out	کهنه
weatherworn	کهنه
wads	کهنه
musty	کهنه
wad	کهنه
knacker	کهنه خر
pokiest	کهنه
run down	کهنه
shabbly	کهنه
gray	کهنه
antique	کهنه
crusted	کهنه
stale	کهنه
fogram	کهنه
rags	کهنه
age old	کهنه
age-old	کهنه
rag	کهنه
out of d.	کهنه
behind the times	کهنه
trity	کهنه
old-fashioned	کهنه
run-down	کهنه
antiquated	کهنه
rungs	کهنه
by gone	کهنه
lint	کهنه
pokier	کهنه
pseudo archaic	کهنه نما
ogygian	بسیار کهنه
ancient	کهن کهنه
Neanderthal	خیلی کهنه
fuddy-duddy	کهنه اندیش
obsolesce	کهنه شدن
back numbers	چیز کهنه
sour dough	کهنه کار
fuddy-duddies	کهنه اندیش
duddy	کهنه پوش
duddie	کهنه پوش
superannuated	زیاد کهنه
back number	شماره کهنه
back number	چیز کهنه
dodo	کهنه پسند
boneman	کهنه فروش
back numbers	شماره کهنه
obscurantism	کهنه پرستی
dodoes	کهنه پسند
fripper	کهنه فروش
wad	کهنه نمد
wads	کهنه نمد
fripperer	کهنه فروش
mouldy	کهنه وفاسد
old wool	پشم کهنه
thread bare	فرش کهنه
duds	رخت کهنه
shabby	کهنه ژنده
shabbiest	کهنه ژنده
shabbier	کهنه ژنده
older	پیرانه کهنه
the old world	جهان کهنه
lint	کهنه فتیله
old-timers	کهنه کار
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
old-timer	کهنه کار
veteran	کهنه کار
dodos	کهنه پسند
rags	کهنه شدن
rag	کهنه شدن
codex	دستخط کهنه
oldest	پیرانه کهنه
green meat	گوشت کهنه
dab	کهنه را نم زدن
dabbed	کهنه را نم زدن
dead	منسوخ کهنه
dabs	کهنه را نم زدن
junk	کهنه و کم ارزش
hunkerism	کهنه پرستی
superannuate	کهنه شدن
old timer	کهنه کار
oldest	کهنه کار
wash linen	کهنه فرفشویی
veteran	کهنه سرباز
ragman	کهنه فروش
older	کهنه کار
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
old	پیرانه کهنه
uptight	کهنه پرست
aging	کهنه شدن
wall rue	سداب کهنه
stale joke	جوک کهنه
unworn	کهنه نشده
unreconstructed	کهنه پرست
fogyism	کهنه پرستی
old	کهنه کار
rag picker	کهنه برچین
fogyish	کهنه پرست
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
antediluvian	ادم کهنه پرست
passe	کهنه مسلک گذشته
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
paleology	دانش چیزهای کهنه
knackery	جنس بنجل و کهنه
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
sea dog	ملوان کهنه کار
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
stager	ادم کهنه کار
outwear	کهنه شدن گذراندن
wear out	کهنه و فرسوده شدن
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
he has seen sevice	کهنه کار است
dishcloths	کهنه فرف شویی
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
dishcloth	کهنه فرف شویی
back out	کهنه و فرسوده شدن
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
well worn	زیاد کار کرده کهنه
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
demode	ازمد افتاده کهنه شده
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fin de siecle	وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
tampon	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
His political beliefs are old hat now .	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
Who is worse shod than the shoemakers wife?. <proverb>	کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
tampons	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
The old paper money is called in.	اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار

hach