Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English
Persian
warmed over
زیادتر ازمعمول پخته شده
Other Matches
hypotrophy
رشد کمتر ازمعمول
more
زیادتر
overbid
پیشنهاد زیادتر
overdrafts
حواله زیادتر از اعتبار
overdraft
حواله زیادتر از اعتبار
coction
پخته
ripest
پخته
riper
پخته
underdone
کم پخته
ripe
پخته
terracotta
گل پخته
biffin
سیب پخته
burnt brick
خشت پخته
dough baked
نیم پخته
sunbaked
افتاب پخته
fired brick
اجر پخته
half baked
نیم پخته
spatchcock
بشتاب پخته
soden
نیم پخته
slack baked
نیم پخته
samel
نیم پخته
sodden
نیم پخته
half-baked
نیم پخته
boiled
پخته شده
well done
خوب پخته
cold cuts
گوشت پخته سرد
luncheon meat
گوشت پخته و آماده
it is half cooked
نیم پخته است
it was cooked to rags
انقدر پخته شدکه له شد
liverwurst
سوسیس جگر پخته
rare
لطیف نیم پخته
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
برایت آش پخته است .
boild egg
تخم مرغ پخته
hard baked
سفت پخته شده
arch brick
اجر زیاد پخته
well-done steak
استیک کاملا پخته
convenience foods
خوراک پیش پخته
rarer
لطیف نیم پخته
convenience food
خوراک پیش پخته
warmed over
دوباره پخته شده
underdo
نیم پخته کردن
underbaked
نیم پخته ناپخته
rarest
لطیف نیم پخته
sunny side up
فقط یک طرفش پخته
stroganoff
گوشت پخته نازک با خردل
I want my steak well done.
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
body brick
اجر خوب پخته شده
overdone
خیلی پخته و سرخ شده
first class brick
اجر خوب پخته شده
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
boild egg hard
تخم مرغ پخته سفت
boild egg soft
تخم مرغ پخته عسلی
Cooked vegetables digest easily.
سبزی پخته زود هضم است.
medium steak
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
pale brick
اجری که خوب پخته نشده است
gigot
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
succotash
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
baked beans
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
well done
[fully cooked]
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
fully cooked
<adj.>
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
dumplings
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
hash
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
dumpling
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
The project is not fully developed yet.
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
waffled
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
The meet is overdone.
این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
waffling
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffles
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
broth
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
hominy
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
macedoine
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
parfait
دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
strudel
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com