Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
Other Matches
bountiful	بخشنده
donors	بخشنده
merciful	بخشنده
donor	بخشنده
good hearted	بخشنده
open handed	بخشنده
bounteous	بخشنده
placable	بخشنده
pardoner	بخشنده
forgiver	بخشنده
generous	بخشنده
indulgent	بخشنده
forgiving	بخشنده
munificent	بخشنده
excuser	بخشنده
donors	بخشنده واهب
donor	بخشنده واهب
openhanded	سخاوتمند بخشنده
o merciful powers	ای خدایان بخشنده
indian giver	بخشنده دون
large hearted	سخاوتمند بخشنده
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
gracious	فیض بخش بخشنده
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
mickle	زیاد
overmuch	زیاد
greatly	زیاد
outrageously	زیاد
supererogatory	زیاد
to a large extent	زیاد
mickle or muckle	زیاد
muckle	زیاد
wide	زیاد
wider	زیاد
extortionary	زیاد
extortionate	زیاد
too much	زیاد
immane	زیاد
profusely	زیاد
in excess	زیاد
superabundant	زیاد
vastly	زیاد
in quantities	زیاد
intense	زیاد
numerous	زیاد
widest	زیاد
over and above	زیاد
fulsome	زیاد
overly	زیاد
very	زیاد
much	زیاد
excessive	زیاد
widely	زیاد
rife	زیاد
heartbreak	غم زیاد
no end of	زیاد
highly	زیاد
too	زیاد
heavily	زیاد
great	زیاد
many	زیاد
late	زیاد
not a lettle	زیاد
populous	زیاد
extensive	زیاد
profoundly	زیاد
large adv	زیاد
greatest	زیاد
effusively	زیاد
great-	زیاد
copious	زیاد
plethoric	زیاد
squeamishness	زیاد
ranksack	زیاد
thick	زیاد
egregiously	زیاد
squeamishly	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
plaguily	زیاد
intensely	زیاد
heart break	غم زیاد
highest	زیاد
highs	زیاد
swingeing	زیاد
thicker	زیاد
mortally	زیاد
high	زیاد
generous	زیاد
hugely	زیاد
tremendously	زیاد
immoderate	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
glaring	زیاد
intensively	زیاد
thickest	زیاد
overworking	زیاد کارکردن
multiply	زیاد شدن
multiplying	زیاد شدن
prosternation	سستی زیاد
polyphagia	اشتهای زیاد
mass casualties	تلفات زیاد
polymathy	دانش زیاد
prosternation	ضعف زیاد
musk cat	گریه زیاد
polyuria	ادرار زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
profound interest	دلبستگی زیاد
much rain	باران زیاد
mort	مقدار زیاد
fixation	عشق زیاد
multiplied	زیاد شدن
multiplies	زیاد شدن
pretentiousness	ادعایی زیاد
fixation	دلبستگی زیاد
overworks	زیاد کارکردن
oodles	خیلی زیاد
fixations	دلبستگی زیاد
abound	زیاد بودن
heightening	زیاد کردن
heightens	زیاد کردن
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
over confident	زیاد مطمئن
over estimate	زیاد براوردکردن
overloads	زیاد پر کردن
overlabour	زیاد کارکردن
overdrssed	زیاد اراسته
overbusy	زیاد مشغول
overburdensome	زیاد سنگین
overload	زیاد پر کردن
overblown steel	فولاد با دم زیاد
over ripe	زیاد رسیده
over blow	زیاد دمیدن
over anxious	زیاد دل واپس
heightened	زیاد کردن
my grief was intensified	غصه من زیاد
torrid	زیاد گرم
particularity	دقت زیاد
overworked	زیاد کارکردن
obstipation	یبوست زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
overvoltage	فشار زیاد
lots	خیلی زیاد
onding	بارندگی زیاد
overstock	زیاد پر کردن
overrider	حق دلالی زیاد
over anxiety	دل واپسی زیاد
heighten	زیاد کردن
overloaded	زیاد پر کردن
hyperemployment	اشتغال زیاد
at long intervals	بفواصل زیاد
augmenter	زیاد کننده
bad nip	تای زیاد
high pressure	فشار زیاد
boisterously	باصدای زیاد
high precison	دقت زیاد
carnosity	گوشت زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
high spin	چرخش زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
hypercathexis	نیروگذاری زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
high yielding farms	با بازده زیاد
high yield	با بازده زیاد
high vacuum	خلاء زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
consumedly	بطور زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
excessive love	دوستی زیاد
floridly	با ارایش زیاد
finicality	خودارایی زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
full tilt	باسرعت زیاد
eclat	سروصدا زیاد
furor	خشم زیاد
d. haste	شتاب زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
desudation	خوی زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
h.f.	بسامد زیاد
grnish	زیاد کردن
diuresis	ادرار زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
hyperidrosis	تعرق زیاد
mass bombing	بمباران زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com