English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (17 milliseconds)
English Persian
overmoke زیاد دود داشتن
Search result with all words
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
abounded زیاد بودن وفور داشتن
abounding زیاد بودن وفور داشتن
abounds زیاد بودن وفور داشتن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
overstock زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
pick and choose در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
to have a thing at heart بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to strain at anything در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
set store on (by) <idiom> خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
stand (someone) in good stead <idiom> سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work <idiom> کارهای زیاد برای انجام داشتن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
to have one's work cut out [for one] <idiom> کار خیلی زیاد و سخت داشتن
Other Matches
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
plaguily زیاد
thickest زیاد
squeamishly زیاد
swingeing زیاد
fulsome زیاد
plethoric زیاد
muckle زیاد
mickle or muckle زیاد
mickle زیاد
much زیاد
supererogatory زیاد
immane زیاد
in excess زیاد
heartbreak غم زیاد
in quantities زیاد
large adv زیاد
highly زیاد
rife زیاد
highs زیاد
high زیاد
quite a few <idiom> زیاد
highest زیاد
intensely زیاد
great زیاد
copious زیاد
ranksack زیاد
greatest زیاد
many زیاد
late زیاد
intense زیاد
too زیاد
generous زیاد
thick زیاد
no end of زیاد
superabundant زیاد
numerous زیاد
squeamishness زیاد
outrageously زیاد
heavily زیاد
effusively زیاد
greatly زیاد
overmuch زیاد
heart break غم زیاد
mortally زیاد
glaring زیاد
hugely زیاد
tremendously زیاد
immoderate زیاد
intensively زیاد
wide زیاد
wider زیاد
for all the world بی کم و زیاد
widest زیاد
thicker زیاد
populous زیاد
profoundly زیاد
very زیاد
extensive زیاد
overly زیاد
extortionate زیاد
great- زیاد
extortionary زیاد
excessive زیاد
to a large extent زیاد
egregiously زیاد
too much زیاد
not a lettle زیاد
widely زیاد
over and above زیاد
profusely زیاد
vastly زیاد
rigors دقت زیاد
rigorously با دقت زیاد
long range با برد زیاد
swarms دسته زیاد
exceedingly بحد زیاد
quaffs زیاد نوشیدن
quaffing زیاد نوشیدن
quaff زیاد نوشیدن
vast مقدار زیاد
superannuated زیاد کهنه
rigours دقت زیاد
quaffed زیاد نوشیدن
rigour دقت زیاد
manifold بسیار زیاد
sky high درارتفاع زیاد
sky-high درارتفاع زیاد
mort مقدار زیاد
long precision دقت زیاد
my grief was intensified غصه من زیاد
musk cat گریه زیاد
mass bombing بمباران زیاد
mass casualties تلفات زیاد
much rain باران زیاد
onding بارندگی زیاد
ecstasy حظ یاخوشی زیاد
ecstasies حظ یاخوشی زیاد
desperation نومیدی زیاد
downpours بارندگی زیاد
over estimate زیاد براوردکردن
magna cum laude با امتیاز زیاد
vast زیاد عظیم
downpour بارندگی زیاد
terror ترس زیاد
extreme خیلی زیاد
terrors ترس زیاد
ravenously با گرسنگی زیاد
exceeding خیلی زیاد
extravagantly با افراط زیاد
considerably نسبتا"زیاد
obstipation یبوست زیاد
macro رشد زیاد
high altitude ارتفاع زیاد
d. haste شتاب زیاد
h.f. بسامد زیاد
grnish زیاد کردن
furor خشم زیاد
high relief برجستگی زیاد
full tilt باسرعت زیاد
frequent visiting دیدنی زیاد
heavier زیاد سخت
floridly با ارایش زیاد
consumedly بطور زیاد
carnosity گوشت زیاد
boisterously باصدای زیاد
high altitude از ارتفاع زیاد
heavies زیاد سخت
superabundant خیلی زیاد
heavy poll رایهای زیاد
at a great penny worth به بهای زیاد
at a great rat بسرعت زیاد
at long intervals بفواصل زیاد
augmenter زیاد کننده
bad nip تای زیاد
tremendous مقدار زیاد
finicality خودارایی زیاد
fervidness گرمی زیاد
propagated زیاد کردن
diuresis ادرار زیاد
propagates زیاد کردن
large-scale بمقدار زیاد
propagating زیاد کردن
excessive eating خوردن زیاد
large scale بمقدار زیاد
heavy زیاد سخت
eclat سروصدا زیاد
diaphoresis عرق زیاد
propagate زیاد کردن
desudation خوی زیاد
fervidity گرمی زیاد
exuberantly بفراوانی زیاد
dense ignorance نادانی زیاد
exquisite taste سلیقه زیاد
vehemently باحرارت زیاد
vehement باحرارت زیاد
deprecation افهاربیمیلی زیاد
desudation عرق زیاد
excessive love دوستی زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com