Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 206 (11 milliseconds)
English	Persian
surcharge	زیاد ستاندن
surcharges	زیاد ستاندن
Search result with all words
extort	اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted	اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorting	اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts	اخاذی کردن زیاد ستاندن
Other Matches
take	ستاندن
takes	ستاندن
to kill somebody	جان کسی را ستاندن
to claim somebody's life	جان کسی را ستاندن
gouged	با اسکنه کندن بزور ستاندن
gouge	با اسکنه کندن بزور ستاندن
gouges	با اسکنه کندن بزور ستاندن
gouging	با اسکنه کندن بزور ستاندن
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
overmuch	زیاد
in quantities	زیاد
excessive	زیاد
greatest	زیاد
great-	زیاد
great	زیاد
rife	زیاد
outrageously	زیاد
late	زیاد
overly	زیاد
vastly	زیاد
immane	زیاد
extortionate	زیاد
extortionary	زیاد
to a large extent	زیاد
in excess	زیاد
much	زیاد
many	زیاد
highly	زیاد
copious	زیاد
fulsome	زیاد
too	زیاد
populous	زیاد
profusely	زیاد
not a lettle	زیاد
profoundly	زیاد
too much	زیاد
muckle	زیاد
mickle or muckle	زیاد
mickle	زیاد
superabundant	زیاد
greatly	زیاد
very	زیاد
wide	زیاد
large adv	زیاد
over and above	زیاد
effusively	زیاد
heartbreak	غم زیاد
no end of	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
heavily	زیاد
widely	زیاد
extensive	زیاد
numerous	زیاد
widest	زیاد
wider	زیاد
intense	زیاد
high	زیاد
swingeing	زیاد
squeamishness	زیاد
intensely	زیاد
plaguily	زیاد
squeamishly	زیاد
plethoric	زیاد
highest	زیاد
heart break	غم زیاد
highs	زیاد
immoderate	زیاد
intensively	زیاد
thickest	زیاد
hugely	زیاد
supererogatory	زیاد
thicker	زیاد
thick	زیاد
glaring	زیاد
generous	زیاد
tremendously	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
mortally	زیاد
egregiously	زیاد
ranksack	زیاد
fixations	عشق زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
punctiliousness	دقت زیاد
fixation	دلبستگی زیاد
mass casualties	تلفات زیاد
pretentiousness	ادعایی زیاد
lots	خیلی زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
fixations	دلبستگی زیاد
fixation	عشق زیاد
overwork	زیاد کارکردن
oodles	خیلی زیاد
overworking	زیاد کارکردن
mort	مقدار زیاد
overworked	زیاد کارکردن
overworks	زیاد کارکردن
torrid	زیاد گرم
much rain	باران زیاد
musk cat	گریه زیاد
prosternation	ضعف زیاد
prosternation	سستی زیاد
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
profound interest	دلبستگی زیاد
my grief was intensified	غصه من زیاد
abound	زیاد بودن
particularity	دقت زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
overvoltage	فشار زیاد
overstock	زیاد پر کردن
overrider	حق دلالی زیاد
overburdensome	زیاد سنگین
overbusy	زیاد مشغول
overdrssed	زیاد اراسته
overlabour	زیاد کارکردن
heightens	زیاد کردن
heightening	زیاد کردن
heightened	زیاد کردن
overblown steel	فولاد با دم زیاد
overload	زیاد پر کردن
over ripe	زیاد رسیده
polyuria	ادرار زیاد
obstipation	یبوست زیاد
onding	بارندگی زیاد
over anxiety	دل واپسی زیاد
over anxious	زیاد دل واپس
over blow	زیاد دمیدن
polyphagia	اشتهای زیاد
polymathy	دانش زیاد
over confident	زیاد مطمئن
overloads	زیاد پر کردن
over estimate	زیاد براوردکردن
overloaded	زیاد پر کردن
over issue	زیاد انتشاردادن
heighten	زیاد کردن
multiplied	زیاد شدن
hypercathexis	نیروگذاری زیاد
high pressure	فشار زیاد
high precison	دقت زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
at long intervals	بفواصل زیاد
augmenter	زیاد کننده
bad nip	تای زیاد
boisterously	باصدای زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
excessive love	دوستی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
high yielding farms	با بازده زیاد
high yield	با بازده زیاد
aggrandise	زیاد شدن
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
high vacuum	خلاء زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
high spin	چرخش زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
carnosity	گوشت زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
floridly	با ارایش زیاد
diuresis	ادرار زیاد
finicality	خودارایی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
eclat	سروصدا زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
desudation	خوی زیاد
desudation	عرق زیاد
consumedly	بطور زیاد
h.f.	بسامد زیاد
grnish	زیاد کردن
d. haste	شتاب زیاد
furor	خشم زیاد
full tilt	باسرعت زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
multiplies	زیاد شدن
quaffed	زیاد نوشیدن
quaffing	زیاد نوشیدن
quaffs	زیاد نوشیدن
superannuated	زیاد کهنه
manifold	بسیار زیاد
terror	ترس زیاد
terrors	ترس زیاد
extravagantly	با افراط زیاد
desperation	نومیدی زیاد
quaff	زیاد نوشیدن
long precision	دقت زیاد
multiply	زیاد شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com