Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
Other Matches
smoke	سیگارکشیدن
smokes	سیگارکشیدن
puffing	چپق یا سیگارکشیدن
puffs	چپق یا سیگارکشیدن
puff	چپق یا سیگارکشیدن
estaminet	قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
overmuch	زیاد
in excess	زیاد
great-	زیاد
great	زیاد
in quantities	زیاد
effusively	زیاد
immane	زیاد
intensively	زیاد
late	زیاد
generous	زیاد
mortally	زیاد
extortionate	زیاد
hugely	زیاد
extortionary	زیاد
to a large extent	زیاد
tremendously	زیاد
immoderate	زیاد
excessive	زیاد
many	زیاد
rife	زیاد
highly	زیاد
muckle	زیاد
profoundly	زیاد
overly	زیاد
very	زیاد
too much	زیاد
profusely	زیاد
mickle or muckle	زیاد
superabundant	زیاد
fulsome	زیاد
too	زیاد
intense	زیاد
not a lettle	زیاد
wide	زیاد
widely	زیاد
copious	زیاد
over and above	زیاد
heartbreak	غم زیاد
much	زیاد
numerous	زیاد
no end of	زیاد
heavily	زیاد
large adv	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
populous	زیاد
widest	زیاد
wider	زیاد
mickle	زیاد
swingeing	زیاد
supererogatory	زیاد
plaguily	زیاد
highs	زیاد
extensive	زیاد
highest	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
intensely	زیاد
high	زیاد
glaring	زیاد
heart break	غم زیاد
plethoric	زیاد
thickest	زیاد
greatly	زیاد
thicker	زیاد
thick	زیاد
greatest	زیاد
outrageously	زیاد
squeamishly	زیاد
squeamishness	زیاد
ranksack	زیاد
egregiously	زیاد
vastly	زیاد
overworks	زیاد کارکردن
fixations	دلبستگی زیاد
mort	مقدار زیاد
fixation	عشق زیاد
fixations	عشق زیاد
much rain	باران زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
overworked	زیاد کارکردن
mass bombing	بمباران زیاد
mass casualties	تلفات زیاد
oodles	خیلی زیاد
torrid	زیاد گرم
quillet	دقت زیاد
quick wit	هوش زیاد
queazy	زیاد دقیق
punctiliousness	دقت زیاد
prosternation	سستی زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
profound interest	دلبستگی زیاد
overwork	زیاد کارکردن
pretentiousness	ادعایی زیاد
overworking	زیاد کارکردن
prosternation	ضعف زیاد
lots	خیلی زیاد
magna cum laude	با امتیاز زیاد
musk cat	گریه زیاد
over estimate	زیاد براوردکردن
overvoltage	فشار زیاد
heavies	زیاد سخت
heightens	زیاد کردن
over issue	زیاد انتشاردادن
abound	زیاد بودن
over ripe	زیاد رسیده
grnish	زیاد کردن
overrider	حق دلالی زیاد
overblown steel	فولاد با دم زیاد
heighten	زیاد کردن
heightened	زیاد کردن
overburdensome	زیاد سنگین
overbusy	زیاد مشغول
overdrssed	زیاد اراسته
overwrite	زیاد نوشتن
heightening	زیاد کردن
my grief was intensified	غصه من زیاد
polyuria	ادرار زیاد
obstipation	یبوست زیاد
polyphagia	اشتهای زیاد
onding	بارندگی زیاد
overloads	زیاد پر کردن
polymathy	دانش زیاد
over anxiety	دل واپسی زیاد
over anxious	زیاد دل واپس
overloaded	زیاد پر کردن
over blow	زیاد دمیدن
overstock	زیاد پر کردن
over confident	زیاد مطمئن
overload	زیاد پر کردن
particularity	دقت زیاد
overlabour	زیاد کارکردن
high yielding farms	با بازده زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
at long intervals	بفواصل زیاد
augmenter	زیاد کننده
bad nip	تای زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
boisterously	باصدای زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
high yield	با بازده زیاد
far	زیاد خیلی
accretive	زیاد شونده
high vacuum	خلاء زیاد
high spin	چرخش زیاد
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
high pressure	فشار زیاد
high precison	دقت زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
carnosity	گوشت زیاد
desudation	عرق زیاد
desudation	خوی زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
diuresis	ادرار زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
eclat	سروصدا زیاد
excessive love	دوستی زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
fervidity	گرمی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
h.f.	بسامد زیاد
furor	خشم زیاد
consumedly	بطور زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
d. haste	شتاب زیاد
floridly	با ارایش زیاد
finicality	خودارایی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
aggrandise	زیاد شدن
macro	رشد زیاد
quaffed	زیاد نوشیدن
quaffing	زیاد نوشیدن
quaffs	زیاد نوشیدن
superannuated	زیاد کهنه
manifold	بسیار زیاد
latifundia	املاک زیاد
terror	ترس زیاد
terrors	ترس زیاد
increases	زیاد کردن
quaff	زیاد نوشیدن
left over	زیاد امده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com