English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 242 (23 milliseconds)
English Persian
wiredraw زیاد طول دادن
Search result with all words
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
fuse آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
overrate زیاد اهمیت دادن به
overrated زیاد اهمیت دادن به
overrates زیاد اهمیت دادن به
overrating زیاد اهمیت دادن به
enlarge توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging توسعه دادن زیاد بحث کردن
slaughter تخفیف زیاد دادن
slaughtered تخفیف زیاد دادن
slaughters تخفیف زیاد دادن
slash تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash تخفیف زیاد دادن
slashed تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed تخفیف زیاد دادن
slashes تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes تخفیف زیاد دادن
luxuriate اب وتاب زیاد دادن
luxuriated اب وتاب زیاد دادن
luxuriates اب وتاب زیاد دادن
luxuriating اب وتاب زیاد دادن
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
anneal حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
over expose زیاد روشنایی دادن
overbear مغلوب کردن زیاد میوه دادن
overcolour زیاد لعاب دادن
overcolour زیاد اب وروغن دادن
overset زینت دادن زیاد بار کردن
pump handle زیاد تکان دادن
religionize دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
to put it on زیاد لعابش دادن
to space out زیاد فاصله دادن گشادترکردن
wipe out شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
Other Matches
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
for all the world بی کم و زیاد
populous زیاد
heart break غم زیاد
profoundly زیاد
immane زیاد
in excess زیاد
egregiously زیاد
widely زیاد
ranksack زیاد
over and above زیاد
intense زیاد
superabundant زیاد
effusively زیاد
glaring زیاد
intensely زیاد
vastly زیاد
profusely زیاد
highly زیاد
rife زیاد
great زیاد
great- زیاد
greatest زیاد
late زیاد
many زیاد
mickle زیاد
mickle or muckle زیاد
muckle زیاد
not a lettle زیاد
excessive زیاد
large adv زیاد
too زیاد
outrageously زیاد
greatly زیاد
wide زیاد
wider زیاد
widest زیاد
plethoric زیاد
in quantities زیاد
plaguily زیاد
no end of زیاد
copious زیاد
numerous زیاد
extortionate زیاد
heavily زیاد
much زیاد
heartbreak غم زیاد
extortionary زیاد
fulsome زیاد
thicker زیاد
swingeing زیاد
thick زیاد
extensive زیاد
very زیاد
highs زیاد
highest زیاد
too much زیاد
mortally زیاد
to a large extent زیاد
thickest زیاد
supererogatory زیاد
squeamishness زیاد
squeamishly زیاد
intensively زیاد
immoderate زیاد
tremendously زیاد
hugely زیاد
generous زیاد
high زیاد
overmuch زیاد
overly زیاد
quite a few <idiom> زیاد
excessive eating خوردن زیاد
slashing تخفیف زیاد
excessive love دوستی زیاد
with much regret با تاسف زیاد
to run rup زیاد کردن
to toll up زیاد شدن
quantity تعداد زیاد
interminableness درازی زیاد
exquisite taste سلیقه زیاد
expanses فضای زیاد
expanse فضای زیاد
jillion مقدار زیاد
longings ارزوی زیاد
longing ارزوی زیاد
fervidity گرمی زیاد
exuberantly بفراوانی زیاد
wide apart زیاد از هم جدا
escalate زیاد شدن
escalated زیاد شدن
magna cum laude با امتیاز زیاد
mass bombing بمباران زیاد
escalating زیاد شدن
mass casualties تلفات زیاد
tabes لاغری زیاد
swingeing damages خسارات زیاد
macro رشد زیاد
long range با برد زیاد
escalates زیاد شدن
latifundia املاک زیاد
left over زیاد امده
to overleap oneself زیاد دورافتادن
to be left زیاد امدن
overlabour زیاد کارکردن
tabes ضعف زیاد
so much <idiom> مقدار زیاد
long precision دقت زیاد
violent pain درد زیاد
frequent visiting دیدنی زیاد
with many regrets با تاسف زیاد
floridly با ارایش زیاد
high precison دقت زیاد
high pressure فشار زیاد
wheen تعداد زیاد
full tilt باسرعت زیاد
h.f. بسامد زیاد
on the warpath <idiom> عصبانیت زیاد
eclat سروصدا زیاد
grnish زیاد کردن
heavy poll رایهای زیاد
high altitude از ارتفاع زیاد
furor خشم زیاد
high altitude ارتفاع زیاد
infinitely خیلی زیاد
high spin چرخش زیاد
in large بمقیاس زیاد
fervidness گرمی زیاد
increaser زیاد کننده
increscent زیاد شونده
glares درخشندگی زیاد
glared درخشندگی زیاد
quantities تعداد زیاد
glare درخشندگی زیاد
in large بمقدار زیاد
finicality خودارایی زیاد
high vacuum خلاء زیاد
high yield با بازده زیاد
high yielding farms با بازده زیاد
hypercathexis نیروگذاری زیاد
hyperemployment اشتغال زیاد
hyperidrosis تعرق زیاد
scare out of one's wits <idiom> ترس زیاد
scare the daylights out of someone <idiom> ترس زیاد
intensification زیاد کردن
superrabundant خیلی زیاد
extensively باوسعت زیاد
rigorously با دقت زیاد
rigors دقت زیاد
punctiliousness دقت زیاد
rigour دقت زیاد
queazy زیاد دقیق
quick wit هوش زیاد
meticulously با دقت زیاد
pretentiously با ادعای زیاد
pretentiousness ادعایی زیاد
profound interest دلبستگی زیاد
profuse of gilfts زیاد بخشنده
riches ثروت زیاد
apace باسرعت زیاد
prosternation سستی زیاد
prosternation ضعف زیاد
on a grand scale <adv.> به مقدار زیاد
quillet دقت زیاد
scrupulosity دقت زیاد
sky high درارتفاع زیاد
scrupulousness دقت زیاد
scrupulousy بادقت زیاد
sky-high درارتفاع زیاد
slather مقدار زیاد
so many انیقدر زیاد
considerably نسبتا"زیاد
vast مقدار زیاد
sale on a large scale فروش زیاد
raff خیلی زیاد
rigours دقت زیاد
exceedingly بحد زیاد
rapturously با شعف زیاد
ravenous hunger گرسنگی زیاد
ravenousness گرسنگی زیاد
vast زیاد عظیم
rigor دقت زیاد
ravenously با گرسنگی زیاد
polyuria ادرار زیاد
mort مقدار زیاد
over blow زیاد دمیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com