Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
to put it on
زیاد لعابش دادن
Other Matches
slash
تخفیف زیاد دادن
luxuriate
اب وتاب زیاد دادن
overcolour
زیاد لعاب دادن
pump handle
زیاد تکان دادن
overrated
زیاد اهمیت دادن به
overrating
زیاد اهمیت دادن به
overcolour
زیاد اب وروغن دادن
over expose
زیاد روشنایی دادن
slashes
تخفیف زیاد دادن
overrates
زیاد اهمیت دادن به
slashed
تخفیف زیاد دادن
luxuriated
اب وتاب زیاد دادن
slaughter
تخفیف زیاد دادن
slaughters
تخفیف زیاد دادن
luxuriating
اب وتاب زیاد دادن
luxuriates
اب وتاب زیاد دادن
wiredraw
زیاد طول دادن
overrate
زیاد اهمیت دادن به
slaughtered
تخفیف زیاد دادن
to space out
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
slashes
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarging
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarge
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashed
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
wipe out
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
overbear
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
overset
زینت دادن زیاد بار کردن
anneal
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
fuse
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
highest
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
religionize
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
for all the world
بی کم و زیاد
populous
زیاد
heart break
غم زیاد
profoundly
زیاد
immane
زیاد
in excess
زیاد
egregiously
زیاد
widely
زیاد
ranksack
زیاد
over and above
زیاد
intense
زیاد
superabundant
زیاد
effusively
زیاد
glaring
زیاد
intensely
زیاد
vastly
زیاد
profusely
زیاد
highly
زیاد
rife
زیاد
great
زیاد
great-
زیاد
greatest
زیاد
late
زیاد
many
زیاد
mickle
زیاد
mickle or muckle
زیاد
muckle
زیاد
not a lettle
زیاد
excessive
زیاد
large adv
زیاد
too
زیاد
outrageously
زیاد
greatly
زیاد
wide
زیاد
wider
زیاد
widest
زیاد
plethoric
زیاد
in quantities
زیاد
plaguily
زیاد
no end of
زیاد
copious
زیاد
numerous
زیاد
extortionate
زیاد
heavily
زیاد
much
زیاد
heartbreak
غم زیاد
extortionary
زیاد
fulsome
زیاد
thicker
زیاد
swingeing
زیاد
thick
زیاد
extensive
زیاد
very
زیاد
highs
زیاد
highest
زیاد
too much
زیاد
mortally
زیاد
to a large extent
زیاد
thickest
زیاد
supererogatory
زیاد
squeamishness
زیاد
squeamishly
زیاد
intensively
زیاد
immoderate
زیاد
tremendously
زیاد
hugely
زیاد
generous
زیاد
high
زیاد
overmuch
زیاد
overly
زیاد
quite a few
<idiom>
زیاد
excessive eating
خوردن زیاد
slashing
تخفیف زیاد
excessive love
دوستی زیاد
with much regret
با تاسف زیاد
to run rup
زیاد کردن
to toll up
زیاد شدن
quantity
تعداد زیاد
interminableness
درازی زیاد
exquisite taste
سلیقه زیاد
expanses
فضای زیاد
expanse
فضای زیاد
jillion
مقدار زیاد
longings
ارزوی زیاد
longing
ارزوی زیاد
fervidity
گرمی زیاد
exuberantly
بفراوانی زیاد
wide apart
زیاد از هم جدا
escalate
زیاد شدن
escalated
زیاد شدن
magna cum laude
با امتیاز زیاد
mass bombing
بمباران زیاد
escalating
زیاد شدن
mass casualties
تلفات زیاد
tabes
لاغری زیاد
swingeing damages
خسارات زیاد
macro
رشد زیاد
long range
با برد زیاد
escalates
زیاد شدن
latifundia
املاک زیاد
left over
زیاد امده
to overleap oneself
زیاد دورافتادن
to be left
زیاد امدن
overlabour
زیاد کارکردن
tabes
ضعف زیاد
so much
<idiom>
مقدار زیاد
long precision
دقت زیاد
violent pain
درد زیاد
frequent visiting
دیدنی زیاد
with many regrets
با تاسف زیاد
floridly
با ارایش زیاد
high precison
دقت زیاد
high pressure
فشار زیاد
wheen
تعداد زیاد
full tilt
باسرعت زیاد
h.f.
بسامد زیاد
on the warpath
<idiom>
عصبانیت زیاد
eclat
سروصدا زیاد
grnish
زیاد کردن
heavy poll
رایهای زیاد
high altitude
از ارتفاع زیاد
furor
خشم زیاد
high altitude
ارتفاع زیاد
infinitely
خیلی زیاد
high spin
چرخش زیاد
in large
بمقیاس زیاد
fervidness
گرمی زیاد
increaser
زیاد کننده
increscent
زیاد شونده
glares
درخشندگی زیاد
glared
درخشندگی زیاد
quantities
تعداد زیاد
glare
درخشندگی زیاد
in large
بمقدار زیاد
finicality
خودارایی زیاد
high vacuum
خلاء زیاد
high yield
با بازده زیاد
high yielding farms
با بازده زیاد
hypercathexis
نیروگذاری زیاد
hyperemployment
اشتغال زیاد
hyperidrosis
تعرق زیاد
scare out of one's wits
<idiom>
ترس زیاد
scare the daylights out of someone
<idiom>
ترس زیاد
intensification
زیاد کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com