Dictiornary-Farsi | زیاد مصرف شدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
to be on the strain	زیاد مصرف شدن


Search result with all words

overspend	زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
This car is heavy on petrol ( gas ) .	این اتوموبیل مصرف بنزینش زیاد است
Other Matches

average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
sodden	بی مصرف
wastes	بی مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
waste	بی مصرف
income consumption curve	مصرف
otiose	بی مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
extravagant	مصرف
good for nothing	بی مصرف
overall consumption	مصرف کل
expenditure	مصرف
disposal	مصرف
usages	مصرف
comsumption	مصرف
consumption	مصرف
expense	مصرف
usage	مصرف
unemployed	بی مصرف
wasteful	مصرف
waster	مصرف
of no a	بی مصرف
offtake	مصرف
consumerism	مصرف
wasters	مصرف
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
ready for use	اماده مصرف
ready use	اماده مصرف
rate of consumption	نرخ مصرف
put away	مصرف کردن
present consumption	مصرف حال
present consumption	مصرف جاری
coefficient of utility	ضریب مصرف
conspicious consumption	مصرف تجملی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
consumable	مصرف شدنی
consumer brand	کالای پر مصرف
exhausted	مصرف شده
dismantle	بی مصرف کردن
autonomous consumption	مصرف مستقل
propensity to consume	تمایل به مصرف
propensity to consume	گرایش به مصرف
bootless	بی مصرف بی علاج
productive consumption	مصرف مولد
private consumption	مصرف خصوصی
capital consumption	مصرف سرمایه
dismantling	بی مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
dismantled	بی مصرف کردن
rags	بی مصرف شدن
consumerism	مصرف گرایی
transitory consumption	مصرف انتقالی
transitory consumption	مصرف گذرا
eats	مصرف کردن
eat	مصرف کردن
to use up	مصرف کردن
throw away	چیز بی مصرف
utilization	مصرف بکاربری
user	مصرف کننده
unproductive consumption	مصرف بیهوده
spends	مصرف کردن
spend	مصرف کردن
consume	مصرف کردن
consumed	مصرف کردن
consumes	مصرف کردن
use up	مصرف کردن
usage rate	نرخ مصرف
utilizable <adj.>	قابل مصرف
users	مصرف کننده
consumers	مصرف کننده
expendable	مصرف پذیر
using	استعمال مصرف
expenditure	میزان مصرف
rag	بی مصرف شدن
rival consumption	مصرف رقابتی
abuse	سوء مصرف
abused	سوء مصرف
abuses	سوء مصرف
abusing	سوء مصرف
consumer	مصرف کننده
shelf life	تاریخ مصرف
irrigation consumption	مصرف ابیاری
usages	موارد مصرف
gasoline consumption	مصرف بنزین
internal power	مصرف داخلی
expenditure credit	اعتبار مصرف
permanent consumption	مصرف دائمی
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
per capita consumption	مصرف سرانه
energy consumption	مصرف انرژی
peak load	بحبوحه مصرف
excise tax	مالیات بر مصرف
partial substitution	جانشینی مصرف
optional consumption	مصرف اختیاری
usage	مورد مصرف
using	مورد مصرف
utilisation [British]	مورد مصرف
induced consumption	مصرف تشویقی
induced consumption	مصرف القائی
utilizations	موارد مصرف
utilization	مورد مصرف
utilisations	موارد مصرف
inconsumable	مصرف نکردنی
idle stock	موجودی بی مصرف
exploitation [utilization]	مورد مصرف
high mass consumption	مصرف انبوه
internal consumption	مصرف داخلی
home consumption	مصرف خانگی
home consumption	مصرف داخلی
home use entry	اعلامیه مصرف
industrial consumption	مصرف صنعتی
domestic consumption	مصرف خانگی
throwaway	یکبار مصرف
usable <adj.>	مصرف کردنی
maximum power demand	مصرف حداکثر
useful <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
consumption rate	نواخت مصرف
suitable <adj.>	مصرف کردنی
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
consumption function	تابع مصرف
applicable <adj.>	مصرف کردنی
recive	مصرف کنید
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
disposable	مصرف شدنی
mass consumption	مصرف انبوه
mass consumption	مصرف کلان
use	استعمال مصرف
uses	استعمال مصرف
applicable <adj.>	قابل مصرف
consumption rate	میزان مصرف
national consumption	مصرف ملی
fuel consumption	مصرف سوخت
consumption theory	نظریه مصرف
power consumption	مصرف برق
power consumption	مصرف قدرت
power consumer	مصرف برق
useful <adj.>	قابل مصرف
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
consumption rate	اهنگ مصرف
usable <adj.>	قابل مصرف
consumption schedule	جدول مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
input	نیروی مصرف شده
micronutrient	عنصر غذایی کم مصرف
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
indirect consumption	مصرف غیر مستقیم
consumerism	حمایت از مصرف کننده
throwaway	مصرف کن و دور بیانداز
nonrival consumption	مصرف غیر رقابتی
unit kilometer	مصرف کیلومتری یکان
marginal propensity to consume	میل نهائی به مصرف
maximum demand pointer	عقربه مصرف حداکثر
logplate	صفحه صورت مصرف
utilizable	قابل استفاده مصرف
volt ampere hour meter	کنتور مصرف فاهری
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
offer curve	منحنی قیمت مصرف
var hour meter	کنتور مصرف کور
underconsumption theory	نظریه مصرف ناکافی
low marginal propensity to cunsume	تمایل ارام به مصرف
macronutrient	عنصر غذایی پر مصرف
law of diminishing atility	قانون مصرف نزولی
consumable supplies	اماد مصرف شدنی
inputted	نیروی مصرف شده
age of mass consumption	عصر مصرف انبوه
consumer equilibrium	تعادل مصرف کننده
product usage rate	میزان مصرف محصول
primary consumers	مصرف کنندگان نخستین
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
consumer's choice	انتخاب مصرف کننده
consumer surplus	نصیب مصرف کننده
soverignty of the consumer	حاکمیت مصرف کننده
consumer sovereignty	حاکمیت مصرف کننده
consumer psychology	روانشناسی مصرف کننده
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
consumer preference	رجحان مصرف کننده
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
consumer choice	انتخاب مصرف کننده
rational consumer	مصرف کننده عقلائی
reactive volt ampere hour meter	کنتور مصرف کور
tertiary consumers	مصرف کنندگان سومین
bauble	چیزقشنگ وبی مصرف
baubles	چیزقشنگ وبی مصرف