Dictiornary-Farsi | زیاد کار کرده کهنه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
well worn	زیاد کار کرده کهنه
well-worn	زیاد کار کرده کهنه


Other Matches

overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
superannuated	زیاد کهنه
scarf joint	جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak	گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.	دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
clouts	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
best gold	تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
stale	کهنه
run-down	کهنه
rungs	کهنه
run down	کهنه
olden	کهنه
lint	کهنه
dowdy	کهنه
ragged	کهنه
pokey	کهنه
behind the times	کهنه
outworn	کهنه
crusted	کهنه
pokier	کهنه
antiquated	کهنه
age-old	کهنه
antique	کهنه
antiques	کهنه
musty	کهنه
mucid	کهنه
timeworn	کهنه
obsolescent	کهنه
age old	کهنه
wad	کهنه
wads	کهنه
pokiest	کهنه
poky	کهنه
worn-out	کهنه
knacker	کهنه خر
tatters	کهنه
archaic	کهنه
out of d.	کهنه
wadding	کهنه
worn out	کهنه
obsolete	کهنه
shabbly	کهنه
rags	کهنه
fogram	کهنه
behindhand	کهنه
trity	کهنه
gray	کهنه
worm eaten	کهنه
fusty	کهنه
rag	کهنه
obsolescence	کهنه گی
old-fashioned	کهنه
trite	کهنه
kettle holder	کهنه
tacky	کهنه
weatherworn	کهنه
fustiest	کهنه
weatherbeaten	کهنه
ragman	کهنه خر
by gone	کهنه
dossil	کهنه
fustier	کهنه
rag	کهنه شدن
ogygian	بسیار کهنه
dabbed	کهنه را نم زدن
dab	کهنه را نم زدن
dodo	کهنه پسند
old-timer	کهنه کار
dodoes	کهنه پسند
old-timers	کهنه کار
dodos	کهنه پسند
unreconstructed	کهنه پرست
ages	کهنه کردن
oldest	پیرانه کهنه
age	کهنه کردن
oldest	کهنه کار
older	پیرانه کهنه
older	کهنه کار
old	پیرانه کهنه
aging	کهنه کردن
fuddy-duddy	کهنه اندیش
fuddy-duddies	کهنه اندیش
obsolesce	کهنه شدن
obscurantism	کهنه پرستی
old	کهنه کار
old timer	کهنه کار
the old world	جهان کهنه
superannuate	کهنه شدن
lint	کهنه فتیله
aging	کهنه شدن
ancient	کهن کهنه
rag picker	کهنه برچین
veterans	کهنه سرباز
veterans	کهنه کار
veteran	کهنه سرباز
veteran	کهنه کار
uptight	کهنه پرست
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
unworn	کهنه نشده
mouldy	کهنه وفاسد
wash linen	کهنه فرفشویی
wad	کهنه نمد
wall rue	سداب کهنه
wads	کهنه نمد
Neanderthal	خیلی کهنه
back numbers	چیز کهنه
back numbers	شماره کهنه
back number	چیز کهنه
back number	شماره کهنه
rags	کهنه شدن
ragman	کهنه فروش
dabs	کهنه را نم زدن
pseudo archaic	کهنه نما
shabbiest	کهنه ژنده
thread bare	فرش کهنه
dead	منسوخ کهنه
duddie	کهنه پوش
antiquate	کهنه کردن
duddy	کهنه پوش
junk	کهنه و کم ارزش
shabbier	کهنه ژنده
duds	رخت کهنه
fogyish	کهنه پرست
fogyism	کهنه پرستی
shabby	کهنه ژنده
old wool	پشم کهنه
boneman	کهنه فروش
hunkerism	کهنه پرستی
sour dough	کهنه کار
green meat	گوشت کهنه
stale joke	جوک کهنه
fripperer	کهنه فروش
codex	دستخط کهنه
fripper	کهنه فروش
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
stager	ادم کهنه کار
knackery	جنس بنجل و کهنه
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
to pick rags	کهنه برچینی کردن
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
outwear	کهنه شدن گذراندن
sea dog	ملوان کهنه کار
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
passe	کهنه مسلک گذشته
paleology	دانش چیزهای کهنه
back out	کهنه و فرسوده شدن
antediluvian	ادم کهنه پرست
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
wear out	کهنه و فرسوده شدن
he has seen sevice	کهنه کار است
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
dishcloth	کهنه فرف شویی
dishcloths	کهنه فرف شویی
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
demode	ازمد افتاده کهنه شده
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
His political beliefs are old hat now .	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
fin de siecle	وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
Who is worse shod than the shoemakers wife?. <proverb>	کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور