Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
English
Persian
ransack
زیاد کاوش کردن
ransacked
زیاد کاوش کردن
ransacking
زیاد کاوش کردن
ransacks
زیاد کاوش کردن
Other Matches
area search
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
scan
کاوش کردن
to rummage
کاوش کردن
scans
کاوش کردن
scanned
کاوش کردن
probed
کاوش کردن
to browse through
کاوش کردن
to search after
کاوش کردن
probe
کاوش کردن
surveillance
کاوش کردن
probes
کاوش کردن
delves
کاوش کردن
delving
کاوش کردن
delve
کاوش کردن
pried
کاوش کردن
pries
کاوش کردن
pry
کاوش کردن
prog
کاوش کردن
delved
کاوش کردن
searched
کاوش کردن زمین
search
کاوش کردن زمین
searches
کاوش کردن زمین
searchingly
کاوش کردن زمین
ferret
کنجکاوی کردن کاوش
ferrets
کنجکاوی کردن کاوش
scavenge
در آشغال کاوش کردن
scavenged
در اشغال کاوش کردن
scavenges
در اشغال کاوش کردن
manage grab
در آشغال کاوش کردن
scavenge
در اشغال کاوش کردن
foraging
پی علف گشتن کاوش کردن
foraged
پی علف گشتن کاوش کردن
forages
پی علف گشتن کاوش کردن
forage
پی علف گشتن کاوش کردن
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
exploring
اکتشاف کردن کاوش کردن
digs
کاوش کردن فرو کردن
explore
اکتشاف کردن کاوش کردن
explores
اکتشاف کردن کاوش کردن
dig
کاوش کردن فرو کردن
explored
اکتشاف کردن کاوش کردن
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequents
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
overload
زیاد پر کردن
heighten
زیاد کردن
propagate
زیاد کردن
grnish
زیاد کردن
propagating
زیاد کردن
overloaded
زیاد پر کردن
heightened
زیاد کردن
propagates
زیاد کردن
propagated
زیاد کردن
add
زیاد کردن
to run rup
زیاد کردن
overstock
زیاد پر کردن
heightens
زیاد کردن
increases
زیاد کردن
increased
زیاد کردن
increase
زیاد کردن
intensification
زیاد کردن
heightening
زیاد کردن
overloads
زیاد پر کردن
searchingly
کاوش
searched
کاوش
search
کاوش
probing
کاوش
searches
کاوش
analysis
کاوش
exploration
کاوش
penetration
کاوش
surveillance
کاوش
probed
کاوش
probes
کاوش
perquisition
کاوش
excavation
کاوش
dig
کاوش
digs
کاوش
probe
کاوش
make much of
استفاده زیاد کردن از
overcharges
زیاد حساب کردن
overworks
کار زیاد کردن
overworking
کار زیاد کردن
overrated
زیاد براورد کردن
overcharging
زیاد حساب کردن
overpress
زیاد پافشاری کردن در
over refine
زیاد موشکافی کردن
over excite
زیاد تحریک کردن
overrate
زیاد براورد کردن
strains
کوشش زیاد کردن
strain
کوشش زیاد کردن
overrates
زیاد براورد کردن
overworked
کار زیاد کردن
raise
پروراندن زیاد کردن
overloads
زیاد بار کردن
oversimplifies
زیاد ساده کردن
propagate
زیاد کردن پروردن
overloaded
زیاد بار کردن
propagated
زیاد کردن پروردن
overload
زیاد بار کردن
propagates
زیاد کردن پروردن
raises
پروراندن زیاد کردن
expanded , capacity
زیاد کردن گنجایش
overrating
زیاد براورد کردن
overwork
کار زیاد کردن
superheat
گرم کردن زیاد
overcharged
زیاد حساب کردن
overfreight
زیاد بار کردن
overcharge
زیاد حساب کردن
elevation of security
زیاد کردن تامین
propagating
زیاد کردن پروردن
overestimates
زیاد براورد کردن
to overwork oneself
زیاد کار کردن
overestimate
زیاد براورد کردن
adding
زیاد کردن برد
overheats
زیاد گرم کردن
oversimplification
زیاد ساده کردن
overheated
زیاد گرم کردن
oversimplify
زیاد ساده کردن
overheat
زیاد گرم کردن
to overstrain oneself
تقلای زیاد کردن
oversimplifying
زیاد ساده کردن
to overexert
تقلای زیاد کردن
adds
زیاد کردن برد
overestimating
زیاد براورد کردن
oversimplified
زیاد ساده کردن
overestimated
زیاد براورد کردن
add
زیاد کردن برد
random number seed
کاوش تصادفی
prying
کاوش کننده
researches
کاوش پژوهیدن
research
کاوش پژوهیدن
researching
کاوش پژوهیدن
exploratory drive
سائق کاوش
sector of search
منطقه کاوش
researched
کاوش پژوهیدن
geophysical prospecting
کاوش ژئوفیزیکی
inexplorable
کاوش ناپذیر
unsearchable
کاوش ناپذیر
area search
کاوش منطقه
unsought
کاوش نشده
electrical prospecting
کاوش الکتریکی
exploration
کاوش اکتشاف
analysis
تحلیل کاوش
antisubmarine search
کاوش ضد زیردریایی
prober
کاوش کننده
linear probing
کاوش خطی
ingurgitate
فرا گرفتن زیاد پر کردن
to bolt
با سرعت زیاد حرکت کردن
to lavisheffort
زیاد تلاش یا کوشش کردن
call of more
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
extorting
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted
اخاذی کردن زیاد ستاندن
gap
اختلاف زیاد شکافدار کردن
gaps
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extort
اخاذی کردن زیاد ستاندن
to rummage out
با جستجوی زیاد پیدا کردن
give or take
<idiom>
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
overpress
زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
To live a long life .
عمر طولانی (زیاد ) کردن
rummaging
کاوش بازرس کشتی
rummages
کاوش بازرس کشتی
rummaged
کاوش بازرس کشتی
rummage
کاوش بازرس کشتی
surveys
بررسی کاوش منطقه
survey
بررسی کاوش منطقه
surveyed
بررسی کاوش منطقه
overset
زینت دادن زیاد بار کردن
overbear
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
haunt
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overeach oneself
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
slashes
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
to overrun oneself
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
tasks
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
task
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashed
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarging
توسعه دادن زیاد بحث کردن
haunts
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
enlarge
توسعه دادن زیاد بحث کردن
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overstaying
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstay
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to dwell on
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
overstayed
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
overstays
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
inflates
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com