Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
malignant	زیان اور صدمه رسان
Other Matches
nocent	زیان رسان
prejudicious	زیان رسان تبعیض امیز
prejudicial	زیان رسان تبعیض امیز
scitovsky double criterion	که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
exhaust in jector	اب رسان
data medium	داده رسان
paper boys	روزنامه رسان
paper boy	روزنامه رسان
purveyors	اذوقه رسان
carburator	سوخت رسان
acid freeder	اسید رسان
illative	نتیجه رسان
mail	نامه رسان
sutler	اذوقه رسان
mails	نامه رسان
nobbeing	اسیب رسان
masseuse	پیغام رسان
mailer	نامه رسان
feeding cloth	پنبه رسان
waterworks	دستگاه اب رسان
victualler	خواربار رسان
purveyor	اذوقه رسان
soniferous	صدا رسان
caterers	اذوقه رسان
pesky	ازار رسان
caterer	اذوقه رسان
pursuivant	نامه رسان
provisioner	توشه رسان
deleterious	اسیب رسان
feeding cloth	مایه رسان
feeder	سوخت رسان
feeder	توپ رسان
feeder	گوی رسان
mailmen	نامه رسان
mailman	نامه رسان
feeders	گوی رسان
feeders	توپ رسان
feeders	سوخت رسان
injurious	اسیب رسان
informant	خبر رسان مخبر
informants	خبر رسان مخبر
silent partner	شریک سرمایه رسان
productive of annoyance	زحمت رسان ازارنده
letter carrier	نامه رسان پستچی
intelligencer	خبر رسان جاسوس
posted	نامه رسان پستچی
prompt book	نسخه سخن رسان
informers	خبر رسان کاراگاه
post-	نامه رسان پستچی
posts	نامه رسان پستچی
sleeping partner	شریک سرمایه رسان
informer	خبر رسان کاراگاه
sleeping partners	شریک سرمایه رسان
feeder vessel	کشتی سوخت رسان
post	نامه رسان پستچی
evangelist	صاحب انجیل مژده رسان
prompt box	جای سخن رسان یا سوفلور
illation	نتیجه رسان منتج شونده
evangelists	صاحب انجیل مژده رسان
postboy	چاپار چابک سوار نامه رسان
stratotanker	نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
hardships	صدمه
casualties	صدمه
hurts	صدمه
hurting	صدمه
casualty	صدمه
hurt	صدمه
scot-free	بی صدمه
scot free	بی صدمه
hardship	صدمه
displeasure	صدمه
hurtless	بی صدمه
harmfulness	صدمه
harm	صدمه
harmed	صدمه
harming	صدمه
harms	صدمه
maim	صدمه
maimed	صدمه
maiming	صدمه
maims	صدمه
concussion	صدمه
injuriousness	صدمه
indemnity	صدمه
scathe	صدمه
blow	صدمه
blows	صدمه
injury	صدمه
indemnities	صدمه
torts	صدمه
shocked	صدمه
shocks	صدمه
tort	صدمه
shock	صدمه
mauled	صدمه زدن
mauling	صدمه زدن
maul	صدمه زدن
harms	صدمه زدن
concuss	صدمه زدن
harming	صدمه زدن
harmed	صدمه زدن
harm	صدمه زدن
damnify	صدمه زدن
bodily harm	صدمه جسمانی
damage	صدمه دیدن
occupational hazards	صدمه شغلی
occupational hazard	صدمه شغلی
concussion	تصادم صدمه
harmlessly	بدون صدمه
mauls	صدمه زدن
unscathed	صدمه ندیده
disservice	صدمه بدخدمتی
safest	صدمه نخورده
safer	صدمه نخورده
safe	صدمه نخورده
offends	صدمه زدن
offended	صدمه زدن
offend	صدمه زدن
safes	صدمه نخورده
intact	صدمه ندیده
lay hands on someone <idiom>	صدمه زدن
scathe	صدمه زدن
hurtfulness	مضرت صدمه
hurts	صدمه اذیت
hurting	صدمه اذیت
shock	صدمه ضربت
hurt	صدمه اذیت
shocked	صدمه ضربت
shocks	صدمه ضربت
endamage	صدمه زدن
conserved	از صدمه محفوظ داشتن
injured parties	طرف صدمه دیده
damage	صدمه دیدن ازون
injured party	طرف صدمه دیده
conserve	از صدمه محفوظ داشتن
conserves	از صدمه محفوظ داشتن
mar	صدمه زدن اسیب
marred	صدمه زدن اسیب
marring	صدمه زدن اسیب
conserving	از صدمه محفوظ داشتن
miscarries	صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarry	صدمه دیدن اشتباه کردن
injure	اذیت کردن صدمه زدن
miscarrying	صدمه دیدن اشتباه کردن
constructive total loss	صدمه کلی خسارت بنیانی
let (someone) have it <idiom>	شخصی را به سختی صدمه زدن
injures	اذیت کردن صدمه زدن
indemnify	صدمه زدن به غرامت دادن
nipped	صدمه زدن دردناک بودن
nips	صدمه زدن دردناک بودن
damage	صدمه [شوخی] [اصطلاح روزمره]
nip	صدمه زدن دردناک بودن
injuring	اذیت کردن صدمه زدن
damaged in transit	صدمه دیده هنگام ترانزیت
hurts	اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurting	اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurt	اذیت کردن صدمه زدن اسیب
get back at <idiom>	صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
knock one's block off <idiom>	خیلی سخت به کسی صدمه زدن
concussion	صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
disservice	زیان
drawbacks	زیان
drawback	زیان
maleficium	زیان
detrime	زیان
forfeiture	زیان
noxiousness	زیان
scathe	زیان
hazard	زیان
hurtfulness	زیان
hazards	زیان
total losses	زیان کل
hazarded	زیان
wash out	زیان
phytobentos	ته- زیان
hazarding	زیان
ravaged	زیان
lesion	زیان
hurting	زیان
hurt	زیان
ills	زیان
ill-	زیان
ill	زیان
injures	زیان
hurts	زیان
detriment	زیان
prejudices	زیان
lesions	زیان
prejudice	زیان
ravages	زیان
ravaging	زیان
ravage	زیان
forfeit	زیان
forfeited	زیان
forfeiting	زیان
forfeits	زیان
injuring	زیان
injure	زیان
loss	زیان
damage	زیان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com