Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 81 (6 milliseconds)
English	Persian
handsomeness	زیبائی شایستگی
Other Matches
exquisiteness	زیبائی
sightliness	زیبائی
gracefully	به زیبائی
fineness	زیبائی
gracefulness	زیبائی
goodliness	زیبائی
fairness	پری زیبائی
rarely beautiful	دارای زیبائی
lotus	[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
meritoriousness	شایستگی
deservingness	شایستگی
seemliness	شایستگی
decorousness	شایستگی
competency	شایستگی
aptness	شایستگی
befitting	شایستگی
pertinence or nency	شایستگی
praiseworthiness	شایستگی
skill	شایستگی
credential	شایستگی
qualification	شایستگی
expertise	شایستگی
competence	شایستگی
worthiness	شایستگی
sufficienty	شایستگی
sufficiency	شایستگی
adequacy	شایستگی
qualification	شایستگی
competence	شایستگی
merits	شایستگی
eligibility	شایستگی
meriting	شایستگی
merit	شایستگی
merited	شایستگی
acceptability	شایستگی
desert	شایستگی
deserting	شایستگی
deserts	شایستگی
proficiency	شایستگی
abilities	شایستگی
adaptability	شایستگی
ability	شایستگی
aptitudes	شایستگی لیاقت
adorableness	شایستگی ستایش
decency	شایستگی محجوبیت
adorability	شایستگی ستایش
aptitude	شایستگی لیاقت
suitability	مناسبت شایستگی
able	شایستگی داشتن
pertinence	موقعیت شایستگی
blameworthiness	شایستگی سرزنش
meritoriously	از روی شایستگی
aptitude test	ازمون شایستگی
aptitude tests	ازمون شایستگی
fitness	صلاحیت شایستگی
combat proficiency	شایستگی رزمی
certificate of capacity	مدرک شایستگی
pertinency	موقعیت شایستگی
meetness	شایستگی مناسبت
eligibility	شایستگی برای انتخاب
merit system	نظام شایستگی نگر
he has much merit	بسیار شایستگی دارد
printability	شایستگی برای چاپ
habilitate	ملبس شایستگی داشتن
abler	: توانابودن شایستگی داشتن
qualify	شایستگی پیدا کردن
qualifies	شایستگی پیدا کردن
ablest	: توانابودن شایستگی داشتن
certificate of achievement	مدرک تصدیق شایستگی
merit rating	درجه بندی شایستگی
aptitude area	حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
indign	فاقد شایستگی خشمگین کردن
efficiency	کارایی وسیله یا نفر شایستگی
deserve	سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserves	سزاوار بودن شایستگی داشتن
I can see an innate ability in that follow .	دراو مایه و شایستگی می بینم
he is i. to do that	شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
picturesqueness	شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
honourable mention	امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mentions	امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com