English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 244 (15 milliseconds)
English Persian
biology زیست شناسی
biologism زیست شناسی
Search result with all words
genetics شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
biology زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
agrobiology مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
biocenology رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
bioclimatology زیست اقلیم شناسی
biogeography رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biologic زیست شناسی معرفت الحیات
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
environmentalism محیط زیست شناسی
geobiology زمین زیست شناسی
hematology شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
life zone منطقه زیست شناسی
limnology بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
phenology زیست پدیده شناسی
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
bionic وابسته به زیست سازه شناسی
gene analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic screen بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to be parasitic [on] پارازیتی شدن [زیست شناسی]
to be parasitic [on] انگلی شدن [زیست شناسی]
biotecture [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
adenoid لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
medial meniscus منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
Other Matches
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
entomology حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
kinematics حرکت شناسی جنبش شناسی
neurologic وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
typology گونه شناسی نوع شناسی
ornithology پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
subsistence زیست
symbion هم زیست
performance of the dam زیست سد
biogen زیست زا
bio- زیست -
laryngological وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
biologically زیست شناختی
biochemistry زیست- شیمی
biopolymer زیست بسپار
biochemistry زیست شیمی
biological زیست شناختی
biotechnology زیست فناوری
libidinal زیست مایهای
life force زیست نیرو
life space فضای زیست
livability زیست پذیری
liveware زیست افزار
biological chemistry زیست شیمی
exvia برون زیست
bioluminescence زیست تابی
biogeography زیست جغرافی
biogeographic زیست جغرافیایی
colony زیست گاه
biogenosphere زیست سپهر
biogenosphere زیست کره
biogenic زیست زاییده
biogenesis زیست زاد
biome اقلیم زیست
biomass زیست توده
biotype زیست گروه
biospher زیست کره
biometry زیست سنجی
biometrics زیست سنجش
biometrics زیست سنجی
biomechanics زیست مکانیک
biome زیست بوم
biogenetic زیست زادی
existences زیست موجودیت
viability زیست پذیری
biochemists زیست شیمیدان
subsists زیست کردن
subsisting زیست کردن
subsisted زیست کردن
subsist زیست کردن
inhabitant زیست کننده در
subsistence مربوط به زیست
subsistence وسایل زیست
homeland زیست بوم
biochemist زیست شیمیدان
eco- زیست بوم
biological clock زیست گشت
biogases زیست گاز
biogas زیست گاز
worked زیست عمل
work زیست عمل
biosphere زیست کره
settlements زیست گاه
settlement زیست گاه
biologist زیست شناس
libido زیست مایه
libidos زیست مایه
existence زیست موجودیت
biosphere فضای زیست
environments محیط زیست
environment محیط زیست
biophysics زیست- فیزیک
modus vivendi شیوه زیست
biosphere زیست سپهر
homelands زیست بوم
joie de vivre زیست شادی
stenobathic درعمق کم زیست کننده
environmentalists محیط زیست شناس
biochemical catalyst کاتالیزور زیست شیمیایی
environmentalist محیط زیست گرا
environmentalist محیط زیست شناس
environmentalism محیط زیست گرایی
amylum نشاسته [زیست شیمی]
biochron زیست زمان جانداران
fluvial زیست کننده در رودخانه
environmentalists محیط زیست گرا
psychobiology روانشناسی زیست شناختی
limnetic زیست کننده در اب شیرین
limnic زیست کننده در اب شیرین
environmental benefit فواید زیست محیطی
proclimax منطقه زیست جانوریاگیاهی
biomass pyramid هرم زیست توده
biologism زیست شناختی نگری
biocid زیست کش مانع حیات
viable زیست پذیر ماندنی
biological control کنترل زیست شناختی
environmental protection حفاظت محیط زیست
saltwater زیست کننده در اب شور
eco-tech فناوری زیست بوم
human biometric زیست سنجی انسانی
environmental conservation حفافت محیط زیست
biochemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
eco-technology فناوری زیست بوم
coexistent باهم زیست کننده
lacustrine زیست کننده دردریاچه
limicoline زیست کننده درساحل
biodegradable زیست تجزیه پذیر
environmental impact نشانزد زیست محیطی
environmental costs مضار زیست محیطی
biological chemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
oenology می شناسی شراب شناسی
xerophile قابل زیست در محیطهای خشک
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
mesarch زیست کننده درناحیه مرطوب
may fly حشرهای که یک روز زیست میکند
xerophilous قابل زیست درمحیطهای خشک
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
live-in زیست کننده در محل کار
saxatile درسنگ زیست کننده یا روییده
bio- پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
biomass feedstock مواد اولیه زیست توده
limnologist زیست شناس جانوران اب شیرین
lentic زیست کننده در ابهای راکد
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
starch [Amylum] نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
xerophyte گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
stenohaline زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
psychologically از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
java sparrow نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
endobiotic زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
lotic زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
biodegraability قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
to greenwash نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
sere تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
areodetic مربوط به مریخ شناسی مریخ شناسی
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
post diluvian زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
biological chemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
biochemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
anthography گل شناسی
technologies فن شناسی
toxicology سم شناسی
angiology رگ شناسی
technology فن شناسی
chirognomics کف شناسی
palmistry کف شناسی
neurology پی شناسی
somatology تن شناسی
graphology خط شناسی
gratefulness حق شناسی
pterography پر شناسی
hydrology اب شناسی
sferics جو شناسی
appreciatively حق شناسی
appreciative حق شناسی
ichnolighology رد پا شناسی
pyrtretology تب شناسی
nematology کرم شناسی
vermeology کرم شناسی
myology ماهیچه شناسی
kymatology موج شناسی
iconology پیکر شناسی
kinematic جنبش شناسی
kinology جنبش شناسی
mycology قارچ شناسی
mycology سماروغ شناسی
virology ویروس شناسی
iconology شمایل شناسی
nepholefy ابر شناسی
victimology قربانی شناسی
kinematics حرکت شناسی
kinesiology حرکت شناسی
nephology ابر شناسی
volcanology اتشفشان شناسی
vulcanology اتشفشان شناسی
kinematics جنبش شناسی
Ecclesilogy کلیسا شناسی
lithology سنگ شناسی
indology هند شناسی
microbiology میکرب شناسی
teppetology فرش شناسی
insectology حشره شناسی
lithology صخره شناسی
malacology نرم تن شناسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com